۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

امیدواری سازمان ملل به نتایج سفر قریب الوقوع حامد کرزی به قطر

یان کوبیش، فرستاده ویژه دبیر کل سازمان ملل در افغانستان می‌گوید که آنها امیدوارند سفر حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان به قطر نتایج مشخصی را به دنبال داشته باشد.

مقامات افغان به هارون نجفی‌زاده خبرنگار بی‌بی‌سی در کابل گفته اند که رئیس جمهور کرزی به زودی سفری به قطر خواهد داشت اما به دلایل امنیتی نمی توانند زمان مشخص آن را اعلام کنند.
حکومت افغانستان می‌گوید که حامد کرزی به دعوت امیر قطر به این کشور می‌رود تا با مقامات آن کشور در مورد توسعه روابط دو کشور گفت‌وگو کند.
دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان – یوناما- اعلام کرد که آنان امیدوارند ایجاد دفتر قطر برای طالبان در روند صلح موثر واقع شود.
آقای کوبیش، در مورد سفر قریب الوقوع کرزی به قطر، به خبرنگاران گفت: " ما به برنامه سفر کرزی به قطر خوشبین هستیم و منتظر نتایج آن هستیم."
او تاکید کرد که آنها از روند صلح به رهبری افغانستان حمایت می‌کنند و در این راستا با حکومت افغانستان همکار هستند.
حکومت افغانستان با گشایش دفتر قطر برای طالبان موافقت کرده است ولی تا کنون روشن نیست که رئیس جمهور در این سفر این دفتر را افتتاح می‌کند یا نه.
سفر رئیس جمهور کرزی به قطر، برای انجام گفتگوهای صلح و پررنگ شدن نقش قطر در روند صلح، در حالی صورت می‌گیرد که پیش از این بارها حکومت افغانستان به نقش پاکستان در روند صلح تاکید کرده و از اسلام آباد خواهان همکاری صادقانه شده بود.
جاوید لودین معاون وزارت خارجه افغانستان در مصاحبه‌ای با خبرگزاری رویترز گفته است که افغانستان اکنون از پاکستان ناامید شده و روند صلح را بدون حمایت پاکستان ادامه می‌دهد.
این درحالی است که طالبان تا کنون تاکید داشته اند که مستقیما با دولت افغانستان مذاکره نخواهند کرد.
اما حکومت افغانستان تاکید دارد که گفت وگوهای صلح، باید تنها از مجرای حکومت افغانستان انجام شود.
افغانستان در پانزدهم دسامبر، ۲۰۱۱ سفیر خود در قطر را به کابل فرا خواند. این اقدام دولت افغانستان، ابتدا اعتراض افغانستان به اقدام آنزمان قطر در مورد بازگشایی دفتری برای طالبان در دوحه اعلام شد.
اما بعدتر جاوید لودین معاون وزارت خارجه افغانستان گفت که آنها سفیر را برای مشورت بیشتر به کابل فرا خوانده اند، پس از آن تا کنون سفیر افغانستان به دوحه باز نگشته است.

مخالفان دولت افغانستان در کنترل پاکستان‌ است

ایمل فیضی سخنگوی رئیس جمهوری افغانستان گفت که پاکستان مخالفان دولت این کشور را پرورش داده و اکنون نیز کنترل آنان را در اختیار دارد.

آقای فیضی به بی‌بی‌سی بیان داشت که رهبران نیروهای مخالف دولت افغانستان در پاکستان زندگی می‌کنند و عدم همکاری این کشور با روند صلح در ده سال گذشته باعث شده که تلاش‌های صلح به نتیجه ای نرسد.
ایمل فیضی افزود، پاکستان همواره از تروریسم حمایت کرده و تقویت نیروهای افراط گرا در دو طرف خط دیورند ناشی از سیاست خارجی اشتباه این کشور می‌باشد که می‌خواهد از این نیروها در مقابل هند و افغانستان استفاده‌ ابزاری کند.
او افزود که تروریسم برای پاکستان نیز مشکل ساز شده‌است و این کشور را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.
سخنگوی رئیس جمهور گفت که دولت افغانستان دیگر نمی‌تواند .منتظر پاکستان بماند و راه‌های جایگزین را برای صلح افغانستان جستجو خواهد کرد که موضوع قطر نیز می‌تواند یکی از این راه‌ها باشد.گفته می‌شود که قراراست کرزی به زودی برای گفتگو با طالبان به قطر سفر کند. ولی ایمل فیضی با تایید سفر کرزی به قطر گفت که این سفر یک سفر رسمی و بر اساس دعوت امیر قطر می‌باشد.او با رد ادعای کشور پاکستان که نیروهای طالبان پاکستانی در ولایتهای کنر و نورستان پنهان شده‌اند گفت که این موضوع را باید ازمقامات پاکستان پرسید، زیرا طالبان ساخته و پرداخته این کشور می‌باشد.
سخنگوی رئیس جمهور افغانستان از پاکستان خواست درصورتیکه اسناد و شواهدی در این مورد دارد، می‌تواند به دولت افغانستان و جامعه جهانی ارائه کند.
او افزود که بدون شک پاکستان منافع خود را در افغانستان دنبال می‌کند ولی افغانستان دیگر نمی‌تواند که سیاست‌های دو پهلوی این کشور را تحمل کند. پاکستان باید متوجه شود که خود قربانی تروریسم است و این کشور باید به همکاری صادقانه خود با دولت افغانستان و جامعه جهانی ادامه دهد.روز گذشته نیز جاوید لودین معاون وزارت خارجه افغانستان گفته بود که پاکستان در راه طالبان و بازگشت‌شان به روند صلح، ممانعت ایجاد کرده اند. ما شاهد هستیم هر کدام از رهبران طالبان که آمادگی نشان داده اند تا به روند صلح بپیوندند، توسط پاکستان دستگیر و یا کشته شده اند.
دو روز قبل نیز سفر شماری از افسران بلند رتبه ارتش افغانستان به پاکستان برای انجام تمرینات نظامی لغو شد.
وزارت خارجه افغانستان اعلام کرد که آنان به دلیل شلیک راکت از سوی پاکستان به مناطق مرزی افغانستان در شرق این کشور، این سفر را که از پیش تنظیم شده بود، لغو کردند.این اقدامات و اظهارات اخیر مقام های افغان نشان می دهد که روابط میان کابل و اسلام آباد روز به روز تیره تر می شود.

۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

جدال برنامه‏ها براي آينده افغانستان ميان كرزي و عبدالله تحولات جديد در پيش روي انتخابات!




طي روزهاي گذشته، آماد‏گي‏ها براي برگزاري انتخابات در افغانستان با ثبت‏نام حامد كرزي و دو معاونش (فهيم و خليلي)، شاهد جنجال‏ها و تنش‏هاي سياسي جديد و داغي بوده است .به گزارش پيام مجاهد، حامد کرزی روز دوشنبه همراه با مارشال محمد قسیم فهیم و عبدالکریم خلیلي معاونانش به کمیسیون مستقل انتخابات رفته و ثبت نام نمود. آقای کرزی برای کسب ریاست جمهوری آینده کشور به جای احمد ضیا مسعود، مارشال فهیم را بر‏گزیده، اما معاون دوم وی آقای خلیلی، در پستش باقی مانده است.
گفتني است كه آقاي كرزي، سومين نفري بود كه رسما براي نامزدي در انتخابات رياست جمهوري، ثبت‏نام نمود. پيش از وي، شهنواز تني، اولين فردي بود كه ثبت‏نام نمود و پس از آن، اكبرباي، رئيس شوراي ترك‏تباران افغانستان و از مخالفين سياسي جنرال عبدالرشيد دوستم، رهبر حزب جنبش اسلامي افغانستان، خود را نامزد رسمي انتخابات ساخت. البته بايد گفت كه پس از حامد كرزي، عبدالجبار ثابت، لوي سارنوال سابق كشور نيز چهارمين كسي بوده كه خود را به عنوان نامزد در انتخابات آينده رياست جمهوري، ثبت‏نام نموده است.
هم‏چنين داکتر عبدالله عبدالله، وزیر سابق وزارت امورخارجه، داکتر فروزان فنا، همسر داكتر عبدالرحمان وزير سابق هوانوردي كه كشته شد و شهلا عطا از اعضاي مجلس نمايندگان، سرور احمدزی، معتصم بالله مذهبی، حاجی عبدالغفور زوری و عبدالحسیب آرین نیز از دیگر نامزدهايي هستند که به دنبال عبدالجبار ثابت، برای حضور در انتخابات ریاست
جمهوری افغانستان ثبتنام نمودهاند.
‏ با اين حال، بايد گفت كه در دوره ١٥ روزه ثبت‏نام نامزدهاي انتخاباتي، تا حال از جمله ٦٠ نامزد احتمالى، به گفته سخنگوی کمیسیون مستقل انتخابات، تنها 16 تن بهطور رسمى نامزد شده‎‎اند، اما جنجالي‏ترين كانديداتوري، كانديداتوري حامد كرزي بود كه هم واكنش‏هاي داخلي و هم خارجي را به دنبال داشت.
حامد كرزي از مدتي به اين‏سو برخي بازي‏هاي سياسي را براي در هم شكستن رقيبان خود به راه انداخته بود كه به نظر مي‏رسد در اين بازي‏ها نيز، پيروز ميدان بوده است. يكي از اين پيروزي‏ها، ايجاد شكاف در جبهه ملي و بيرون كردن مارشال فهيم و صديق چكري از اين جبهه بود و موضوع ديگر، انصراف گل‏آغا شيرزي از نامزدي در انتخابات رياست جمهوري كه اين مسئله، ضربه سختي به معاونين وي (احمدضيا مسعود و سيد حسين انوري) وارد ساخت. گل‏آغا شيرزى روز جمعه (‏١١ ثور) در يک نشست در کابل، خود را براى انتخابات آينده رياست جمهورى، نامزد کرد.
به گفته وى، در اين نشست، احمد‏ضيا مسعود، معاون اول حامد کرزى و سيد حسين انوري، والى پيشين هرات، به حيث معاونين وى تعيين شدند، اما شيرزى صبح روز شنبه در يک نشست خبرى در جلال‏آباد گفت که از کانديداتورى خود براى انتخابات رياست جمهورى به نفع حامد كرزي، صرف‏نظر کرده و از وظيفه‏اش استعفا مي‏دهد، ولي استعفاي وي از سوي رئيس دولت و مردم ننگرهار پذيرفته نشد و وي هم‏چنان به وظيفه خود در پست والي ننگرهار ادامه مي‏دهد.
اما انتخاب فهيم از سوي كرزي براي پست معاون اول وي، مخالفت‏ها و عكس‏العمل‏هاي شديدي را در سازمان ملل و نهادهاي مدافع حقوق بشر به دنبال داشته است. اين گروه‏ها فهيم را به نقض حقوق بشر متهم مي‏کنند.
براد آدامز، مسئول بخش آسيا در سازمان ديده‏بان حقوق بشر، بازگشت فهيم به دستگاه دولتي افغانستان، را گامي به عقب و خطرناک توصیف کرد.
به گفته وي‏، بيش‏تر مردم افغانستان معتقدند، فهيم هنوز هم در خيلي از فعاليت‏هاي غير‏قانوني از جمله رهبري شبه‏نظاميان مسلح، حمايت از باندهاي جنايت‏کار و قاچاق مواد مخدر نقش دارد.
در همین حال کای آیده نماینده ویژه سرمنشی سازمان ملل در افغانستان گفت: تصمیم کرزی مبنی بر وارد کردن مارشال فهیم به کابینه آینده خود‏، موجب سلب حمایت جامعه جهانی از وی می‏گردد.
اما در شرايطي‏كه حامد كرزي و دو معاونش براي حضور در انتخابات آينده رياست جمهوري ثبت‏نام كرده‏اند، به نظر مي‏رسد با سفر حامد كرزي به آمريكا، باز اختلافات و شكاف‏هايي در روابط ميان اين دو، به وجود آمده است كه ممكن است مسير انتخابات را با تحولات جديدي روبه‏رو سازد.
حامد كرزي به كاي آيده، نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل در افغانستان، وعده داده بود قبل از انتخاب معاونينش، با او مشوره مي‏كند، هم‏چنين كرزي به آمريكا نيز وعده داده بود كه پس از بازگشت از آمريكا، معاونين خود را انتخابات خواهد كرد، اما اقدام قبل از وقت و بدون مشوره كرزي، به ذايقه كاي آيده و به خصوص آمريكا، خوش نيامده و اختلافاتي را ميان آن‏ها، رقم زده است.
از سويي ديگر، بر اساس گزارش‏هاي رسيده، گفته شده كه به دنبال ثبت‏نام كرزي همراه با معاونينش به عنوان نامزد انتخابات آينده رياست جمهوري، هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا در ديداري با كرزي، به وي گفته است كه آمريكا با مشكلات بسياري روبه‏رو است و ديگر نمي‏تواند مشكلات او را پيش ببرد. هم‏چنين كلينتون از كرزي خواسته است تا با ايجاد پست نخست‏وزيري كه مديريت اجرايي كشور را به فردي ديگر به غير از كرزي مي‏سپارد، موافقت كند، اما كرزي با اين خواسته، مخالفت نموده است و اين مسئله، بر ميزان اختلاف ميان دو طرف، افزوده است.
با وجود اين اختلافات در حالي‏كه غرب بار ديگر به سوي كرزي متمايل شده بود، تحولات جديدي در عرصه انتخابات آينده، در پيش رو است. در اين بين، علي‏احمد جلالي كه عملا دفاتر كمپاين خود را بسته بود و زلمي خليل‏زاد، بار ديگر به ميدان آمده و در صدد جلب حمايت آمريكا هستند، به گونه‏اي كه دفاتر مسدود شده جلالي، دوباره از روز چهارشنبه گذشته، آغاز به كار كرده‏اند.
‏ولي از سوي ديگر و براي مقابله با حامد كرزي، به نظر مي‏رسد داكتر عبدالله با قدرتي مضاعف وارد ميدان شده باشد. وي در سخناني پس از ثبت‏نام خود به عنوان نامزد انتخابات، اعلام كرد كه كانديدي مستقل است و تنها حمايت جبهه ملي را با خود دارد تا شايد وي را توان بخشد تا نظر ساير گروه‏ها را براي حمايت از خود،‌جلب كند. وي در مورد اينکه اگر رئيس‏جمهور شود، کارهاى مهم وى چه خواهد بود؟ اظهار‏داشت که اگر پيروز شود، قانون اساسى را تعديل و نظام ‏صدارتى را به وجود خواهد آورد، اين در حالي است كه حامد كرزي به شدت از نظام رياستي حمايت مي‏كند و به همين دليل، اختلافاتي با غرب دارد، اما با اعلام اين موضع، احتمال دارد قرعه شانس برگردد و اين‏بار آمريكا و اروپا، از داكتر عبدالله به عنوان نامزد انتخابات رياست جمهوري، حمايت كنند.
عبدالله که نشان انتخاباتى خود را سه کوزه انتخاب کرده است، بعد از ثبت‏نامش به خبرنگاران گفت که همايون شاه آصفى را به حيث معاون اول و داکتر چراغ‏على چراغ را به حيث معاون دوم خود معرفى کرده است.
وى گفت که يک گروه قدرتمند را تشکيل داده و حمايت جبهه ملى و احمد ضيا مسعود، معاون اول رئيس‏جمهور را با خود دارد.
به گفته وى، اکنون تمام تصاميم از طرف يک حلقه خاص گرفته مي‏شود و ملت در آن هيچ نقشي ندارند. ‏به هر حال، با توجه به آن‏چه كه در پشت پرده انتخابات مي‏گذرد، به نظر مي‏رسد بايد منتظر تحولاتي جديد بود؛ تحولاتي كه نمي‏توان از هم‏اكنون، آن‏را پيش‏بيني كرد، اما نكته‏اي قابل توجه اين‏كه، كرزي پس از دست‏يابي مجدد به حمايت آمريكا و غرب، بار ديگر اين حمايت را از دست داده و اين وضعيت، رقباي كرزي را به تپ و تلاش بيش‏تري وادار خواهد كرد.
سرمقاله:
كرزي و فشارهاي چند جانبه
كرزي به مشكلات چند جانبه‌ي دست و پنجه نرم مي‌كند و تازه ديده شود كه آقاي كرزي تا چه پيمانه توان مقابله را دارا مي‌باشد؟
انتقاد بر نامزدي مارشال فهيم بعنوان معاون اول رئيس جمهور در انتخابات آينده و مقاومت آقاي كرزي در برابر پيشنهادات امريكا مبني بر ايجاد پست صدارت در دولت آينده از زمره مشكلاتي اند، كه آقاي كرزي به آن دست و گريبان شده است.

در گذشته اعتراضات موسسات مدافع حقوق بشر در هماهنگي با آقاي كرزي صورت مي‌پذيرفت و رئيس دولت از آن اعتراضات استفاده مي‌برد، اين بار اعتراضات متوجه آقاي كرزي است، كه به گفته برخي از سازمان هاي دفاع از حقوق بشر -آقاي مارشال فهيم- يكي از جنگ سالاران را به حيث معاون اول خويش ثبت نام كرده است.
برخي از نهادها اين اقدام كرزي را عقب گرد جدي توصيف داشته اند كه مي‌تواند، مانع پيروزي كرزي گردد. همزمان با آن دولت امريكا كه از چندي بدينسو متوجه فساد اداري گسترده در دولت افغانستان شده است، تصميم گرفته تا از صلاحيت هاي رئيس دولت آينده بكاهد و امور اجرايي را در دست شخص ديگري قرار دهد، گفته مي‌شود آقاي كرزي با اين پيشنهاد روي خوش نشان نداده است.
در چند ماه پسين آقاي كرزي با تامين روابط با كشور هاي منطقه سعي نموده تا امريكا را زير فشار قرار دهد، و در فرجام از آن كشور باج گيري نمايد، بدين ترتيب حالا نوبت آن است، كه ديده مي‌شود، آن تدابير كرزي نتيجه‌ي مطلوب ببار مي‌آورد يا خير؟
نشانه هايي ديده مي‌شود؛ كه حركات كرزي در مخالفت با امريكا اسباب غيظ و غضب آن كشور را فراهم داشته و پنهاني دندان مي‌فشارد؛ بگونه‌يي كه در برخي حلقات سخن از اقدام فزيكي برده مي‌شود و بيشترينه به ابقاي كرزي در يك پست سمبوليك اشاره مي‌دارند.
اين تحولات مي‌رساند، كه پيروزي آقاي كرزي در انتخابات آينده با وجود امكانات فراوان چندان سهل و ساده نيست، از جانب ديگر امريكا با توجه به گرفتاري هايي كه در افغانستان ومنطقه دارد، در جايگاهي قرار ندارد كه به راحتي بتواند در باره‌ي آقاي كرزي تصميم اتخاذ نمايد.
حامدكرزي در طول هشت سال پسين با استفاده از حمايت سياسي تبليغاتي غرب مخالفان خود را تضعيف نمود، و حالا بعنوان شخص تام الاختيار توان آن را دارد كه از كليه امكانات دولتي در انتخابات بهره ببرد. حمايت امريكا از فيصله دادگاه عالي افغانستان مبني بر تمديد دوره‌ي كار كرزي پس از اول جوزا به وجاهت كرزي افزوده است. در گذشته بارها كرزي در برابر فشار مجامع بين‌المللي كوتاه آمد، اينك نوبت ديگري است تا اثبات شود، كه مارشال فهيم را ترجيح مي‌دهد يا روابط با دنياي غرب را؟
وارد شدن چهره هاي سرشناس و نامدار ديگري در كارزار انتخابات، عرصه را براي كرزي تنگ تر ساخته است و فشار را بالاي كرزي مضاعف ساخته است؛ بنابر اين تا هنوز بسياري از كارشناسان بدين باور اند كه كرزي چاره‌اي خواهد انديشيد، و شانه خويش را از اين بارگران تهي خواهد كرد؟
فشار بالاي مارشال فهيم، تازه كردن زخم هاي ديرينه‌ي است كه مي‌تواند براي ساير رهبران جهادي هشدار دهنده باشد.
اين اعتراضات اگر در لفظ تنها متوجه فهيم است، در معنا استاد خليلي را نيز در بر مي‌گيرد.
فراموش نبايد كرد، اين موضعگيري ها براي كرزي اين موقعيت را مي‌دهد تا خود را به حيث يك شخصيت مستقل، ملي و جانبدار مجاهدين معرفي نمايد و در دل مجاهدين رخنه نمايد. در عرصه‌ي خارجي كشورهايي كه در مخالفت با امريكا قرار دارند، ترجيح خواهند داد تا كرزي را پشتيباني نمايند.
در صورتي كه در دو روز باقي مانده وارد ميدان شود، صف بندي جديدي در انتخابات شكل خواهد گرفت، كه درآن صورت نيز در سطح منطقه كشورهايي را به سوي خويش خواهد كشانيد و شماري از نامزد ها هم از ميدان بازي حذف خواهند شد.

۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

تدابیر شدید امنیتی نیروهای آمریکایی در پی اظهارات کرزی

جنرال جوزف دنفورد، فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان به فرماندهان تحت امر خود گفته است که در پی اظهارات اخیر رئیس جمهوری افغانستان، احتمال خطر برای نیروهای آمریکایی بیشتر خواهد شد.
جنرال دنفورد به نیروهای آمریکایی دستور داده تا تدابیر امنیتی را تشدید کنند.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز که متن نامه مشورتی جنرال دنفورد را دریافت کرده، نوشته است که او روز چهارشنبه ۲۳ حوت پیام مشورتی به فرماندهان ناتو فرستاده است و از آنها خواسته است تا خود را برای احتمال خطرات بیشتر امنیتی آماده سازند.
نگرانی در مورد امنیت نیروهای ناتو و به ویژه آمریکایی‌ها پس از آن بالا گرفت که حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان چند روز پیش گفته بود که اگر نیروهای آمریکایی مسئولیت زندان بگرام را به نیروهای افغان واگذار نکنند، دولت او در این مورد یک جانبه عمل خواهد کرد.
در این پیام مشورتی، جنرال دنفورد به طور ویژه به اظهارات آقای کرزی در مورد زندان بگرام اشاره کرده و هشدار داده است که نیروهای خارجی در مقابل حمله خودی و نیروهای طالبان به حالت آماده باش باشند.
اما مقام های آمریکایی گفته اند صدور دستورات این چنینی یک امر معمول است.
جنرال استیفن تویتی، مسئول ارتباطات نیروهای نظامی، نیز گفته است که قرار بود این دستور، در ماه اپریل صادر شود ولی به دلیل حمله نیروهای خودی که چند روز قبل در ولایت میدان وردک اتفاق افتاد این دستور زودتر فرستاده شد.
حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان، چند روز پیش گفت که شماری از 'طالبان وطندوست' به او خبر داده اند که دولت آمریکا و گروه طالبان پیوسته در کشورهای اروپایی و کشورهای حوزه خلیج فارس گفت‌و‌گو می‌کنند.
آقای کرزی همچنین گفت که طالبان و آمریکا هر دو در تبانی با هم کار می کنند تا جنگ در افغانستان دوام پیدا کند و این زمینه حضور بلندمدت نیروهای خارجی را در کشور فراهم سازد.
آقای کرزی بعد از این اظهارات در سفری که به ولایت هلمند داشت، در مورد زندان بگرام گفت که اگر مسئولیت این زندان به دولت افغانستان داده نشود، دولت یک جانبه عمل خواهد کرد.
شورای همکاری احزاب و ائتلاف‌های سیاسی افغانستان اظهارات اخیر آقای کرزی را غیرمسئولانه خوانده است.
این شورا متشکل از ۲۲ حزب و ائتلاف سیاسی و از جمله، جبهه ملی، ائتلاف ملی، حزب حق و عدالت، افغان ملت، حزب وحدت اسلامی ملت و حزب اسلامی است.
رهبران و اعضای ارشد گروه‌های تشکیل‌دهنده این شورا، به جز حزب اسلامی روز چهارشنبه، در یک نشست خبری موضع اخیر آقای کرزی درباره ارتباط بین آمریکا و گروه طالبان را زمینه‌ساز مخدوش شدن روابط افغانستان و آمریکا دانستند.
عبدالله عبدالله، رهبر ائتلاف ملی روز پنجشنبه، ۲۴ حوت در کابل گفت که کوشش جنگجویان طالبان و تلاش‌های شخص حامد کرزی و همکارانش برای صدمه زدن به نظام افغانستان مصیبت‌هایی مساوی هستند.
آقای عبدالله با اشاره به سخنان اخیر رئیس جمهوری افغانستان گفت که از این سخنان تعجب نکرده اما به خاطر مردم متاثر شده است

نقش ایالات متحده آمریکا در تداوم نظام مبتنی بر دموکراسی در افغانستان

دموکراسی یکی از نظام های سیاسی بوده است که امروزه به یک پدیده ای جهانی تبدیل شده است. آنچه دموکراسی را به عنوان یک الگوی نظام سیاسی همه پذیر ساخته است وجود مولفه ها و سازکار های درونی آن است. مولفه های چون آزادی، تساهل و تسامح، وجود انتخابات، برابری ذاتی انسان ها، در نظر گرفتن حقوق شهروندان و خیلی از مسائل دیگر باعث شده است که دموکراسی به یک نظام همه پذیر و جهانی تبدیل شود. یعنی در نظام روابط بین الملل کنونی دموکراسی یکی از الزامات آن مطرح است. یعنی کشوری که بخواهد در نظام بین الملل به عنوان یک بازیگر نقش بازی کند نیازمند است که دموکراسی را به عنوان اصول حکومت کردن در داخل کشور خود بپذیرد. کشور های غربی چه در زمان جنگ سرد و چه بعد از آن از حامیان اصلی نظام سیاسی دموکراتیک بوده است و برای ترویج آن تلاش های فراوان کرده است.
افغانستان نیز بعد از فروپاشی رژیم طالبان در سال 2001 میلادی دموکراسی را به عنوان اصول حکومت کردن پذیرفت و قانون اساسی را به وجود آورد که مبتنی بر دموکراسی و پلورالیسم سیاسی می باشد. بعد از فروپاشی رژیم طالبان بیش از یک دهه حکومت مبتنی بر دموکراسی حاکمیت دارد و مبنای مشروعیت این حکومت مردم می باشد. نهاد ها و پست های سیاسی و حقوقی در چارچوب این حکومت شکل می گیرد ریشه ای مردمی دارد. یعنی مردم هم در شکل گیری نهاد ها و به وجود آوردن پست های سیاسی و هم در از بین بردن آن ها نقش اساسی دارد. با وجود اینکه ما نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی به وجود آورده ایم اما این دموکراسی تا هنوز تحیکم نیافته است. همین مسئله نگرانی های در تمام اقشار جامعه به وجود آورده است.
اندیشمندان و نظریه پردازان راه های مختلف جهت تحکیم و تقویت نهاد های دموکراتیک در یک کشور ارائه کرده است. در این جا تلاش می شود این نظریه ها به طور مختصر تبیین شود و نقش ابر قدرت ها در حمایت نظام سیاسی و تحکیم دموکراسی مورد بررسی قرار بگیرد.
بیشتر نظریه ها به ظرفیت ها و توانایی های درونی یک کشور برای تحکیم دموکراسی تاکید می کند. یعنی برای تحکیم دموکراسی یک سری پیش نیاز ها و پیش شرط های ذکر می کند. به طور مثال لیپست تاکید بر رشد اقتصادی دارد. وی رابطه تنگاتنگ میان رشد اقتصادی و دموکراسی می یابد. یعنی رشد اقتصادی را یکی از پیش شرط های اساسی و مهم برای شکل گیری و تحکیم دموکراسی ذکر می کند. در کشوری که رشد اقتصادی صورت گرفته باشد در آن کشور زمینه های شکل گیری و به وجود آمدن نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی فراهم می گردد و وقتی دموکراسی شکل گرفت با توجه به رشد نهاد های اقتصادی تحکیم دموکراسی نیز ممکن می گردد. استدلال لیپست این است که رشد اقتصادی زمینه ای تحصیل برای همه شهروندان و تحصیلات عالی برای تعداد زیادی از شهروندان فراهم می کند و تحصیلات باعث می شود که مولفه های دموکراسی در جامعه به زودی درونی شده و مردم با آن خو بگیرد. با خوگیری و درونی شدن اصول دموکراسی، دموکراسی نیز تحکیم یافته است. بنابراین یکی از پیش شرط های شکل گیری و تحکیم دموکراسی رشد اقتصادی می باشد. رشد اقتصادی هم باید به اندازه ای باشد که شهروندان به نیاز های اولیه و اساسی خود دست یافته باشد.
دیدگاه دیگری وجود دارد که تاکید بر جنبش های اجتماعی و مدنی در جامعه دارد. جنبش های اجتماعی اشاره به گروهی از افراد دارد که حول یک هدف دست به اقدامات دسته جمعی برای دست یابی به آن هدف می زند. جنبش های اجتماعی و مدنی می تواند در تحکیم دموکراسی نقش اساسی داشته باشد. یعنی در جامعه می توان جنبش های را به وجود آورد که آن جنبش ها خواهان یک نظام سیاسی دموکراتیک باشد و تا زمانی که نظام سیاسی دموکراتیک شکل نگیرد به فشار ها و رفتار های مدنی خود علیه حکومت و نهاد های مختلف ادامه دهد. از آنجایی که دموکراسی یکی از ملزومات نظام بین الملل می باشد به همین خاطر کشور های مختلف و سازمان های بین المللی توجه جدی به رفتار های مدنی و جنبش های اجتماعی در درون کشور ها نشان می دهد و در نهایت کشور های مختلف دموکراتیک نیز دست به اعمال فشار بر حکومت می زند. یعنی جنبش های اجتماعی و مدنی که خواهان تداوم نظام دموکراتیک می باشد هم می تواند خود بر حکومت فشار آورد و هم می تواند با رفتار ها و فعالیت های مدنی خود باعث شود که کشور های دموکراتیک دیگر بر حکومت به منظور تداوم نظام دموکراتیک فشار آورد.
مسئله مهم و اساسی دیگری که اندیشمندان و نظریه پردازان به آن اشاره نموده است حمایت ابرقدرت ها از نظام سیاسی دموکراتیک می باشد. یعنی برای تداوم و تحکیم یک نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی و پلورالیسم سیاسی نیازمند حمایت و پشتیبانی یک کشور ابر قدرت با نظام سیاسی دموکراتیک می باشیم. یعنی کشور ابر قدرت از نهاد ها و اصول دموکراسی حمایت و پشتبانی نماید. امروزه ایالات متحده آمریکا و همپیمانان شان از حامیان جدی نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی می باشد. یعنی ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ابر قدرت برای تحکیم دموکراسی در کشوری حمایت های اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی می کند. بعد از فروپاشی رژیم طالبان در افغانستان، ایالات متحده آمریکا از کشور های بوده است که بیش از همه افغاسنتان را در تمام عرصه ها مختلف کمک نموده است. دموکراسی جوان و شکننده ای که امروزه در افغانستان حاکم است به خاطر حمایت ها و پشتیبانی اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا و همپیمانان شان می باشد. بنابراین ما نیازمند این هستیم که یک رابطه خوب و حسنه با ایالات متحده آمریکا داشته باشیم تا بتوانیم نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی و پلورالیسم سیاسی که به وجود آورده ایم را تداوم بخشیم و در نهایت به امر مهم که همان تحکیم آن می باشد دست یابیم.
داشتن روابط خوب و حسنه با ایالات متحده آمریکا بستگی به چگونگی رفتارها و اعمال نخبگان سیاسی ما دارد. یعنی تصمیم گیرندگان اصلی در عرصه سیاست خارجی نخبگان سیاسی و فکری ما می باشد. این نخبگان می تواند هم ذهنیت خوب به مردم و شهروندان افغانستان در رابطه با مردم و حکومت ایالات متحده آمریکا و رفتار ها و اعمال آن ها در داخل کشور افغانستان ارائه نماید و همچنین در سطح روابط دیپلماتیک می تواند اعتماد ایجاد کند تا حکومت ایالات متحده آمریکا به حمایت و پشتیبانی خود از نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی و پلورالیسم سیاسی در افغانستان ادامه دهد.
آنچه مایه نگرانی است عملکرد نخبگان سیاسی افغانستان می باشد که تا حدودی روابط افغانستان و ایالات متحده آمریکا را پر تنش و سرد کرده است. از آنجایی که نخبگان سیاسی تصمیم گیرنده اصلی در سیاست داخلی و خارجی می باشد بنابراین نخبگان سیاسی ما نباید منافع کشور را به خاطر درک و فهم خود از اعمال و رفتار های ایالات متحده آمریکا در افغانستان از بین ببرد.
در نتیجه باید گفت که ما نیازمند تحکیم دموکراسی می باشیم و برای تحکیم دموکراسی نیازمند حمایت و پشتیبانی یک ابر قدرت چند بعدی در سطح نظام بین الملل می باشیم. چون ایالات متحده آمریکا از دموکراسی در سراسر جهان حمایت می کند و در افغانستان بعد از فروپاشی رژیم طالبان از نظام سیاسی حمایت کرده است بنابراین بر نخبگان سیاسی افغانستان می توانند که برای این مهم روابط حسنه و خوب را با ایالات متحده آمریکا برقرار نماید تا نظام سیاسی دموکراتیک پشتوانه خارجی. نیز داشته باشد

دو چهره متفاوت از افغانستان

افغانستان موضوع بسیاری از خبرهای داغ در جهان و منطقه است. افغانستان موضوع نشست های بزرگی در سطح جهان در سال روان میلادی که روزهای آخر خود را می گذارد بوده است. افغانستان به عنوان یک طرف موافقه نامه های استراتژیک با قدرتمندترین کشورهای جهان و نیز منطقه ، یک جانب نشست های دوجانبه، سه جانبه و چند جانبه بوده است.
اینها یک طرف قضیه هستند و از طرف دیگر افغانستان موضوع گزارش های نگران کننده ای نیز بوده و هست. گزارش هایی که از سوی سازمان های بین المللی در مورد افزایش نقض حقوق زنان، افزایش فساد اداری، دست داشتن مقامات بالارتبه در شماری از دوسیه های اقتصادی، افزایش کشتار افراد ملکی و ... وضعیت متفاوتی را ترسیم می کنند.
سئوال اساسی اینجاست که افغانستان که چنین دپلماسی فعالی را تعقیب می کند و با کشورها و سازمان های مختلف در مورد امور کشور صحبت می کند و با آنها قرارداد می بندد و طرف همکاری استراتژیک است، چرا باز هم از آینده آن ابراز نگرانی می شود. نگرانی هایی که با نزدیک شدن خروج نیروهای بین المللی از افغانستان، در داخل و خارج از کشور رو به افزایش است.
آنچه می تواند رابطه میان این موفقیت ها و نگرانی ها را روشن سازد توانایی دولت افغانستان در به وجود آوردن حکومت قدرتمند و با ثبات است. مراجعه به آمار و ارقامی که در گزارش های سازمان های داخلی و بین المللی از افغانستان به نشر می رسد و همین گونه مراجعه به نظرات مردم و برداشت آنها از وضعیت افغانستان، انبوهی از مشکلات را نشان می دهد که دولت افغانستان باید آنها را حل نماید.
وضعیت حقوق بشری شهروندان افغانستان یکی از این موضوعات است که در گزارش سازمان ملل در مورد افزایش نقض حقوق زنان، در آستانه نشست سه جانبه افغانستان، پاکستان و ترکیه منتشر می شود. این گزارش میزان موفقیت افغانستان را در تامین امنیت و حقوق شهروندانش نشان می دهد. گزارش های دیگری نیز که با موضوعات مشابه به نشر رسیده است، وضعیت افغانستان را در مورد عمل نمودن به وظایف خود آشکار می کند.
لذا افغانستان گرچه به عنوان یک طرف و یک جانب نشست ها و موافقه نامه های استراتژیک شناخته می شود و از اعتبار قانونی لازم در معادلات جهانی برخوردار است، ولی عملا در ارایه چهره ای مقتدر و با ثبات از خود دچار مشکل است. افغانستان برای تثبیت چهره ای متفاوت از خود نیاز دارد تا به مشکلات داخلی خود فایق آید. استراتژی مشخصی در مسایل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... داشته باشد.
افغانستان در منطقه ای قرار دارد که همواره دچار تنش و اختلافات سیاسی عمیقی بوده است. مواجهه با این مشکلات بدون استراتژی داخلی و خارجی فعال غیر ممکن است. قبل از هر چیزی ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در افغانستان و غلبه بر بحران های گوناگون بیانگر اقتدار و موفقیت دولت است.
سیاست فعال داخلی نباید اجازه دهد که مسئله قابل حلی مانند قانون انتخابات تبدیل به یک معضل و مشکل لاینحل گردد. اصل این مسئله که کمیسیون سمع شکایات انتخاباتی چگونه و با چه ترکیبی باشد، می تواند توسط مذاکره و گفتگو میان نهادهای قانونی و جریان های سیاسی حل شود، تا از میزان نگرانی ها در مورد آینده انتخابات کشور کاسته گردد.
مسئله ای مانند پروسه صلح نیز باید در قالب گفتگوها و تفاهم نیروهای سیاسی و نهادهای قانونی به یک راه روشن برای حل بحران افغانستان تبدیل گردد. رسیدن به این مرحله قبل از هر چیزی اراده سیاسی قوی برای نزدیک ساختن نظرات مختلف و اتخاذ یک راهکار مشخص را می خواهد. هر گونه رفتار سلیقه ای و انحصارگرایانه، نتیجه ای معکوس در پی خواهد داشت.
به طور کلی، افغانستان باید با غلبه بر بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی خود چهره ای مقتدری را به نمایش بگذارد تا طرف مقتدری در معادلات سیاسی با کشورهای منطقه و جهان شناخته شود.

۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

چگونگی حضور نظامیان امریکایی بعد از 2014 در افغانستان

کار روی انعقاد توافقنامۀ امنیتی میان افغانستان و ایالات متحده درست بعد از یازدهمین سالگرد حادثه یازدهم سپتمبر 2001 در افغانستان آغاز می شود.



در مذاکرات که میان مقامات افغان و امریکایی صورت خواهد گرفت، جزییات سند همکاری های ستراتیژیک که در بر گیرندۀ حضور تعداد عساکر امریکایی بعد از 2014 در افغانستان، چگونگی مصئونیت حقوقی آنان و صلاحیت های کاری عساکر امریکایی در افغانستان می باشد، مشخص خواهد شد.

یک گروه کاری امریکایی به منظور مذاکره با مقامات افغان به جنوب افغانستان رسیده تا روی جزییات توافقنامه همکاری های ستراتیژیک کار کند.

یک مقام وزارت خارجۀ ایالات متحده به نشریۀ پالیسی خارجی امریکا گفته است از قبل روی چگونگی این روند کار صحبت ها آغاز شده است.

در نشریۀ پالیسی خارجی ایالات متحده آمده است که با در نظر داشت روابط امنیتی، قرار است تا 25 هزار عسکر امریکایی در افغانستان باقی بماند.

ایالات متحده خواستار ایجاد پایگاه های دایمی در آن کشور نبوده و این عساکر در پایگاه های افغان حضور خواهند داشت.

مشکلات در فرا راه این توافقنامه

یکی از مشکلات عمدۀ که روی امضای توافقنامۀ امنیتی میان عراق و ایالات متحده به وجود آمد، فراهم سازی مصئونیت حقوقی به عساکر امریکایی بود واین امر باعث شد تا امریکا نیرو های خود را از عراق خارج سازد. ولی آیا افغانستان نیز با ایالات متحده همین گونه برخورد خواهد کرد؟

احمد مجیدیار پژوهشگر افغان در نهاد پژوهشی 'امریکن انترپرایز' به رادیو آشنا گفت که امضای توافقنامۀ امنیتی ایالات متحده با افغانستان در پرتو سند توافقنامۀ همکاری های ستراتیژیک صورت می گیرد و از طرف دیگر عراق با افغانستان تفاوت های زیادی ساختاری و مالی دارد.

مجید یار افزود: " عراق برعلاوۀ اینکه از اردو و پولیس مجهز و قوی برخوردار است یک کشور ثروتمند می باشد، در حالیکه افغانستان بعد از گذشت یازده سال باز هم از اردو و پولیس مقتدر و توانایی برخوردار نبوده و جهت تمویل مالی این نیرو ها به مساعدت و همکاری مالی کشور های خارجی خاصتاً ایالات متحده نیاز دارد."

او می افزاید که در مذاکرات میان این دو کشور، نه تنها روی تعداد عساکر بلکه بالای صلاحیت های کاری این عساکر امریکایی در افغانستان نیز بحث صورت خواهد گرفت.

مصئونیت حقوقی عساکر امریکایی در افغانستان

ولی موضوع مهم این توافقنامه تامین مصئونیت حقوقی برای عساکر امریکایی است. بر اساس قانون نظامی ایالات متحده، عساکر این کشور در خارج از امریکا اگر مرتکب جرمی می شوند، در کشور میزبان به محکمه کشانیده نمی شوند.

چنانچه عملکرد رابرت بیلز در قندهار گواه این مطلب بود. ولی آیا افغانستان به امضای این توافقنامه تن خواهد داد؟ احمد مجیدیار می گوید در نهایت این توافقنامه به امضا خواهد رسید.

مجیدیار گفت: "این قرار داد ها همیشه به بسیار آسانی به امضا نمی رسند، مشکلات وجود میداشته باشد. مگر چون چنین قراردادی تضمین کنندۀ منافع دولت های امریکا و افغانستان است، یقین دارم که اینها هم نظر شده و به یک توافقی برسند."

اما نظیف شهرانی استاد در پوهنتون اندیانای ایالات متحده می گوید که مردم و پارلمان افغانستان با حضور نیرو های امریکایی در آن کشور موافقت داشته و خواهند داشت اما می گوید که عملکرد های آقای کرزی غیر قابل پیش بینی میباشد.

"پیش بینی اعمال آقای کرزی در شرایط فعلی خیلی کار سخت است. معمولاً آقای کرزی تصامیمی را اتخاذ می کند که باید از لحاظ منطقی صورت بگیرد نمی گیرد. آجندای آقای کرزی در یک و نیم سال آینده در قبال کشور های امریکا و سایر متحدین آن که حکومت او را در این ده، یازده سال سر قدرت نگهداشته اند چه خواهد بود."

آیندۀ اجرایی این قرار داد

عملی شدن این توافقنامه بعد از ختم دورۀ کاری آقای کرزی صورت خواهد گرفت. نظیف شهرانی می گوید که آیندۀ سیاسی افغانستان روشن نبوده و معلوم نیست که آیا حکومت آیندۀ افغانستان شرایط این توافقنامه را خواهد پذیرفت یا خیر؟

درمقابل مجیدیار به این باور است که حکومت های آیندۀ افغانستان نیز پابند این توافقنامه ها خواهد بود.

آقای شهرانی گفت: "بعد از آنکه جزییات این قرار داد امنیتی بین حکومت آقای کرزی و آقای اوباما صورت می گیرد، پارلمان هر دو کشور آن بحث می کند که البته جزییات آن توسط پارلمان افغانستان هم باید به تصویب برسد، لذا تنها حکومت و تیم آقای کرزی جوابگوی آن نبوده بلکه تمام دولت افغانستان جوابگوی آن بوده و هر دولت آیندۀ که جاگزین دولت آقای کرزی می شود به نظر من پابند جزییات که درج این قرارداد می شود، باقی می ماند."

از آنجاییکه سند همکاری های ستراتیژیک میان افغانستان و ایالات متحده برای ده سال بعد از 2014 مدار اعتبارمی باشد، آیا همکاری های ستراتیژیک نیز پابند زمان خواهد ماند یا خیر. شهرانی می گوید که اوضاع سیاسی و نظامی آیندۀ افغانستان ارتباط مستقیمی با این سوال دارد.

اما احمد مجیدیار به این باور است که مدت زمان همکاری های ستراتیژیک قید نخواهد شد و در صورت بهبودی اوضاع عساکر امریکایی زودتر افغانستان را ترک خواهند گفت ولی اگر بر عکس آن اتفاق بیافتد، بدون شک نظامیان امریکایی مدت زمان بیشتری را در افغانستان سپری خواهند کرد.

تحليلي از آخرين اوضاع سياسي افغانستان

مقدمه

افغانستان جزو معدود كشورهايي است كه در سال‌هاي آينده و حتي در ميان‌مدت، هم‌چنان دچار بحران‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بوده و خشونت‌ها و ناامني‌ها با وجود سقوط طالبان از قدرت در سال 2001، و تشكيل دولت جديد افغانستان تداوم خواهد داشت. اينكه چه عوامل و نيروهايي باعث استمرار آشفتگي‌هاي سياسي، ناامني‌ها، بي‌ثباتي و افراط‌گرايي و تروريسم در افغانستان مي‌گردد به پيچيدگي‌هاي سياسي، قومي و مذهبي اين كشور و دشواري‌هاي حل مسائل آن مربوط مي‌شود. وجود نيروها و بازيگران متعدد و گاه متعارض، رقابت بازيگران در افغانستان، سكو قرار دادن افغانستان به عنوان دسترسي به اهداف درازمدت توسط اشغالگران به ويژه آمريكا، قوميت‌گرايي و گرايش‌هاي سياسي متفاوت به احزاب متعدد، فقدان قانون‌مداري، نبود قدرت مركزي حاكم بر افغانستان و بسياري از موارد ديگر، بخشي از پيچيدگي مسائل افغانستان را تشكيل مي‌دهد.

افغانستان به رغم محصور در خشكي بودن، به دليل واقع شدن در ميان مناطق آسياي مركزي، خاورميانه و جنوب آسيا، از جايگاه ژئوپوليتيكي بالايي برخوردار است؛ علاوه بر آن، اين كشور مملو از منابع عظيم ذخاير طبيعي است، كه قيمت اين منابع طبيعي بيش از يك تريليون دلار تخمين زده شده است. آهن، مس، كوبالت، طلا، اورانيوم، سرب، آلومينيوم، تيتانيوم، بوكسيد، لي‌تي‌يوم، فيروزه، ياقوت، زمرد و... بخشي از ثروت‌هاي معدني و طبيعي افغانستان است كه هنوز استخراج نشده‌اند.[1]

هم‌چنين افغانستان به عنوان كشور ترانزيتي در ارتباط با لوله‌هاي نفت و گاز طبيعي از كشورهاي آسياي مركزي به جنوب آسيا و احياي جاده ابريشم از شرق به غرب مطرح است. اين كشور عضو سازمان‌هاي منطقه‌اي سارك، اكو و عضو ناظر سازمان شانگهاي است.


موقعيت ژئوپلتيك افغانستان و بازيگران آن

به جرات مي‌توان ادعا كرد كه افغانستان طي سه دهه اخير، همواره صحنه منازعه، رقابت‌ و ستيزش‌هاي بازيگران منطقه‌ائي و فرامنطقه‌اي بوده است. منافع متضاد بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي صحنه سياسي افغانستان در كنار عوامل قومي ـ قبيله‌اي، اختلافات داخلي، تماميت‌خواهي و ضعف دولت مركزي، موجب شده است تا افغانستان همواره، كشوري ناامن و بي‌ثبات در منطقه محسوب شود. به عبارت بهتر عوامل مذكور فرصت‌هاي لازم را براي ايجاد امنيت و ثبات ملي را به وجود نياورده است. به همين خاطر منازعات و كشمكش‌ها در افغانستان هم بي‌اعتناست.

اكنون رقابت بين هند و پاكستان براي نفوذ هر چه بيشتر در افغانستان تشديد شده است. هند نگران سقوط مجدد افغانستان در كام پاكستان بوده و از بازگشت دوباره طالبان به قدرت بسيار نگران است، شايد به همين خاطر در كوتاه مدت، موافق حضور نيروهاي خارجي در افغانستان است. پاكستان نيز از گسترش روابط هند و افغانستان و نفوذ بيشتر هند در منطقه ناخشنود است. خروج نيروهاي امريكايي و ناتو از افغانستان، خواست پاكستان براي ترميم قدرت خود در منطقه است، اما هند خواهان تداوم حضور نيروهاي بين‌المللي ائتلاف تا زماني كه امنيت و ثبات در افغانستان ايجاد گردد.

از سوي ديگر چين، روسيه و ايران به نوعي خواهان ايجاد ثبات و امنيت و صلح در افغانستان و خروج نيروهاي امريكايي و ناتو از منطقه مي‌باشند. البته بايد توضيح داد كه روسيه حضور قدرت‌هاي بين‌المللي را به عنوان تهديد ژئوپوليتيكي قلمداد مي‌نمايد، ولي به مرور زمان ظهور پديده راديكاليسم و افراط‌گرايي به عنوان فاكتور تعيين‌كننده در ناامني منطقه‌اي و هم‌چنين بين‌المللي شدن تجارت مواد مخدر كه هر دو اين موارد مي‌تواند امنيت روسيه را با چالش جدي مواجه سازد، روسيه را به اين نتيجه رسانده كه حضور امريكا در افغانستان، حداقل در كوتاه‌مدت به نفع آن بوده و هزينه‌هاي روسيه را در مورد مبارزه با تروريسم، راديكاليسم و تجارت مواد مخدر به مراتب كاهش مي‌دهد.

همچنين روسيه از اسلام‌گرايي و راديكاليسم اسلامي به شدت وحشت دارد و ترس از گسترش آن به آسياي مركزي و ضعف اقتصادي در مهار راديكاليسم اسلامي موجب شده تا در كوتاه‌مدت با امريكا و غرب همكاري محدودي داشته باشد. بنابراين روسيه نگران اين است كه در معادلات جهاني مواد مخدر، يك بازيگر مغلوب تلقي شده و ناتواني‌هايش بيشتر نمايان شود و به همين جهت ايجاد نظم، ثبات و امنيت را در افغانستان، به نفع خود مي‌داند. روسيه حضور امريكا را در افغانستان به شرطي قبول مي‌كند كه نتيجه حضورش، امنيت و آرامش در افغانستان باشد؛ اما اگر به هر نحوي به اين باور برسد كه حضور امريكا موجب گسترش تروريسم، مواد مخدر و افراط‌گرايي در منطقه مي‌شود، به شدت با حضور امريكا و ناتو مخالفت خواهد كرد، چرا كه چنين روندي در تضاد با منافع ملي و منطقه‌اي روسيه قرار مي‌گيرد.

چين نيز دقيقاً همانند روسيه، حضور قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي در افغانستان را به عنوان تهديد ژئوپوليتيكي قلمداد مي‌كند، اما ترس از اسلام‌گرايي راديكاليسم در سين كيانگ (تركستان شرقي) در شمال غربي چين كه بيش از بيست ميليون مسلمان دارد، موجب شده است تا به نوعي حضور غرب را به شرط ايجاد ثبات و امنيت در افغانستان بپذيرد. البته اين كشور در ظاهر با حضور غرب و آمريكا مخالفت نمي‌كند، اما گزارشاتي وجود دارد مبني بر اينكه چين در پشت پرده از گروه‌هايي شورشي طالبان جهت ضربه زدن به امريكا و ناتو حمايت مي‌كند و اين امر با كمك پاكستان و آي‌اس‌آي صورت مي‌پذيرد.[2]

كشورهاي امارات متحده عربي و به ويژه عربستان، نقش پشت پرده‌اي در حمايت از گروه‌هاي سلفي ـ وهابي در افغانستان دارد. عربستان از طريق جريان «وهابيت سياسي» از شبه نظاميان افغاني در جنگ افغانستان عليه اشغالگري شوروي سابق وارد عمل شد و با حمايت مالي خود از مجاهدين سني سلفي‌گرا حمايت كرد.[3] تشكيل امارات اسلامي طالبان در افغانستان و به رسميت شناختن آن توسط عربستان، بخشي از اهداف پشت پرده عربستان را آشكار ساخت. پس از اشغال عراق توسط امريكا، عربستان به اين نتيجه رسيد كه بهترين فرصت براي ضربه زدن به امريكا، حمايت از گروه‌هاي شورشي طالبان است و عربستان نيز به صورت پنهاني دست از حمايت خود برنداشته است. آرزوي عربستان، ايجاد دولتي همگرا با عربستان در افغانستان است كه داراي ويژگي‌ سلفي ـ وهابي باشد كه «طالبان» مي‌تواند در برآورده ساختن آرزوي عربستان گزينه مؤثري باشد.

بنابراين علاقه‌مندي عربستان به افغانستان چندجانبه بوده و روابط دوستانه سنتي با طالبان و پاكستان دارد و كمك‌هاي عربستان سعودي در به قدرت رسيدن طالبان و حفظ قدرت آنها نيز بسيار مؤثر بوده است. از سوي ديگر عربستان به دليل رقابت با جمهوري اسلامي ايران و خوي شيعه ستيزي‌اش سعي در ايجاد تفرقه بين شيعه و سني در افغانستان بوده و به دليل مخالفت با حضور نيروهاي خارجي از گروههاي شبه نظامي القاعده و طالبان به صورت پنهاني حمايت مي‌كند. حمايت عربستان از حزب دعوت و عبدالرب رسول سياف و يونس خالص نمونه‌اي از اين حمايت‌هاست.


اوضاع داخلي افغانستان

افغانستان در بعد مسائل داخلي نيز با بحران سياسي، اجتماعي و اقتصادي مواجه است. هنوز قوم‌گرايي وجهه اول هويت افغانستاني‌ها را تشكيل مي‌دهد. روح جمعي و هويت ملي در اين كشور به معناي واقعي كلمه شكل نگرفته است. فقر و بي‌سوادي، ناآگاهي‌هاي سياسي، پايين بودن اميد به زندگي و بالا بودن مرگ و مير نوزادان، بيكاري و... جزو شاخصه‌هاي بارز افغانستان مي‌باشد. شايد بزرگ‌ترين دستاورد مردم و دولت افغانستان را بتوان در آزادي رسانه‌ها و مطبوعات و سپس رشد آموزش و علاقه به تحصيل در ميان دانش‌آموزان و محصلين جست‌وجو كرد.

به رغم تكميل نهادهاي قدرت و روند دولت‌سازي در افغانستان، ميزان مشروعيت دولت حامد كرزي و پارلمان ملي، به دليل تقلب در انتخابات بسيار در حد پاييني قرار داشته و اختلافات دولت با پارلمان در خصوص دادگاه ويژه انتخابات افغانستان، به نوعي موجب بي‌اعتمادي مردم به قوه قضائيه بشود. رد صلاحيت 62 نماينده مجلس به دليل تقلب و تخلف نمايندگان فعلي از سوي دادگاه ويژه، تنها بحران سياسي موجود در دولت افغانستان را پررنگ‌تر ساخته و همين امر موجب تصويب لغو دادگاه ويژه انتخابات از سوي مجلس نمايندگان شده است. اكنون دولت، مجلس ملي را تحت فشار گذاشته تا مصوبه دادگاه ويژه اجرايي گردد و مجلس نمايندگان نيز اتهامات متقابلي را به دولت كرزي وارد مي‌كنند و معتقدند، دولت و شخص رئيس جمهور به دنبال بحران‌سازي براي مقاصد خاص خودشان هستند. پرواضح است كه تداوم چنين اختلافاتي، موجب كاهش مشروعيت حكومت افغانستان و دولت و مجلس اين كشور مي‌شود.

قضاياي فوق نشانگر آن است كه افغانستان به رغم حمايت‌ جامعه جهاني و تكميل روند و نهادهاي دولت‌سازي و برگزاري دو دوره انتخابات رياست‌جمهوري و انتخابات پارلمان هنوز خصوصيات دولت ما قبل مدرن را حفظ كرده است و در طول ده سال گذشته نتوانسته است حاكميت خويش را به سراسر خاك افغانستان و در تمام ساعات روز، گسترش دهد و قانون‌مداري را نهادينه كند. طوري كه فساد اداري و رشوه در بالاترين سطح خود قرار داشته و همين امر نيز بهانه‌اي شده تا امريكا و غرب، ناكامي‌ها و شكست‌هاي خود را به حساب ضعف دولت افغانستان در مبارزه با فساد اداري، فقر، بيكاري، گرسنگي و... قلمداد كنند. هر چند كه بايد اذعان كرد كه بخش عمده‌اي از دلايل وجود فساد اداري در افغانستان، به نحوه هزينه كمك‌هاي جامعه جهاني، توسط خود كشورهاي غربي و امريكا برمي‌گردد، چرا كه پول‌ها توسط آنان هزينه مي‌شود و تنها پس از كنفرانس بين‌المللي كابل در سال گذشته حدود 25 درصد كمك‌ها در اختيار دولت جهت بازسازي و توسعه قرار گرفته است.


وضعيت امنيتي افغانستان

در مورد اوضاع امنيتي افغانستان نيز وضع بسيار وخيم است. اكنون بخش‌هاي مهمي از جنوب و جنوب شرق افغانستان به ويژه در مناطق هلمند مركزي و شمال، قندهار، خوست، وردك، ارزگان، بادغيس و قندوز، پكتيا و پكتيكا و حتي كابل و هرات، در حالت جنگي و اضطراري بسر مي‌برند و روزي نيست كه در اين استان‌ها به نيروهاي خارجي يا داخلي افغانستان حمله نشود. ميزان استفاده از حملات غافلگيرانه، مين‌گذاري كنار جاده‌اي، حملات گروهي و... هم‌چنان رو به افزايش است، طوري كه تنها در 6 ماهه نخست سال ميلادي بيش از 400 نيروي امريكايي كشته شده و 1420 غيرنظامي در افغانستان در پي حملات طالبان و نيروهاي خارجي، جان خود را از دست داده‌اند.

كشته شدن شهردار قندهار، احمد ولي كرزي رئيس شوراي ولايتي و برادر رئيس‌جمهور، سوءقصد به استاندار قندهار و استفاده طالبان از تاكتيك‌هاي مختلف به ويژه در حملات انتحاري و گذاشتن مواد منفجره در دستار توسط شبه‌نظاميان شورشي هم به نوعي نشانگر گسترش اقدامات خشونت‌طلبانه طالبان و افزايش ناامني‌هاست.

پروژه انتقال مسئوليت تأمين امنيت به نيروهاي افغان كه از سوي امريكا و ناتو پيگيري مي‌شود، در واقع نوعي راه فرار از شكست غرب در افغانستان است. چرا كه هزينه‌هاي نظامي و تلفات نيروي انساني بالا و فرسايش شدن جنگ، اقتصاد امريكا را با بحران جدي مواجه ساخته است و افكار عمومي داخل امريكا، ديگر حاضر به پذيرش ادامه جنگ در افغانستان و تضرر بيشتر نيستند.

کارستن جاکوبسون، سخنگوی ناتو در کابل گفته بود که در نتیجه عملیات نظامی ناتو، بسیاری از شبکه های شورشیان متلاشی شده و میزان حملات آنها نسبت به سال گذشته کاهش یافته است. ناتو در حالی از کاهش حملات شورشیان خبر داده که آنها بیشتر به حملات سازمان یافته بر مراکز دولتی روی آورده اند. نیروهای ناتو در افغانستان گفته اند که حملات سازمان یافته شورشیان در نیمه اول سال جاری در مقایسه با مدت زمان مشابه در سال گذشته ۲۰ درصد کاهش یافته است. این آمار در حالی منتشر شده که در ماههای اخیر طالبان به ادارات مهم دولتی حمله کرده چند تن از مقامهای ارشد حکومت افغانستان را از پا در آورده اند.

نیروهای ناتو مدعی است که در ماههای اخیر طالبان توانایی جنگ رو در رو و حمایت مردمی را از دست داده اند و موفق به باز پس‌گیری مناطق از دست داده خود نشده‌اند و تلاش کرده‌اند بیشتر با کارگذاری بمب های کنار جاده‌ای به غیرنظامیان آسیب برسانند. بسیاری از جنگجویان شورشی دست از جنگ کشیده‌اند ولی آن عده که به جنگ ادامه می دهند، غیرنظامیان بی گناه افغان را هدف قرار می دهند و مرتکب یک عمل غیرانسانی و غیراسلامی می شوند. موضع آیساف (نیروهای بین المللی یاری امنیتی) در این زمینه روشن است و خود را برنده می دانیم.”

این ادعا در حالی مطرح می شود که شورشیان در ماه های اخیر شدیدترین حملات خود را در ولایات مختلف از جمله کابل به راه انداختند.

سخنگوی ناتو دلیل کاهش حملات شورشیان را افزایش توانایی نیروهای مسلح افغانستان دانسته است. تنها در پی حمله شش مهاجم انتحاری و گروهی از افراد مسلح در روز یکشنبه، ۲۳ اسد/مرداد، به دفتر والی پروان در شمال کابل، ۲۰ تن کشته و 4۵ نفر دیگر زخمی شدند.

از اوائل سال جاری میلادی چندین مقام بانفوذ دولت و از جمله احمد ولی کرزی، برادر رئیس جمهوری و رئیس شورای ولایتی قندهار، ژنرال داوود داوود فرمانده پلیس حوزه شمال، فرماندهان پلیس تخار، قندهار و قندوز و شهردار قندهار در حملات جداگانه طالبان کشته شده اند.

ژنرال امرالله امان، از آگاهان مسائل نظامی در افغانستان معتقد است که طالبان امسال نه تنها در حملات خود شکست نخورده، بلکه توانسته‌اند با نفوذ در ولایات میدان وردک و لوگر خود را به دروازه های کابل برسانند.

براساس گزارشها، از اوائل امسال تا کنون نزدیک به ۴۰۰ سرباز خارجی در افغانستان کشته شده اند. تنها در شش ماه اول سال جاری میلادی نزدیک به ۱۵۰۰ غیرنظامی افغان کشته شده‌اند که نسبت به زمان مشابه در سال ۲۰۱۰، پانزده درصد افزایش را نشان می دهد. دلیل اصلی تلفات غیرنظامیان، انفجار بمب های دست ساز و حملات انتحاری سازمان یافته شورشیان خوانده شده است.[4]

بنابراين ادعاي سخنگوي نيروهاي ناتو در افغانستان، نوعي فريب افكار عمومي است؛ چراكه نه تنها فعاليت شورشيان نسبت به سال گذشته كاهش نيافته بلكه در تاكتيك‏هاي آنان نيز نوعي پيشرفت ديده مي‏شود. در واقع غرب مي‌خواهد افكار عمومي كشورهاي غربي را از واقعيتهاي عيني منحرف كند و به نوعي اين سخنان در راستاي مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري در آمريكا صورت مي‏گيرد.
نفوذ طالبان در قرارگاه‏هاي نظامي و اجراي موفقيت آميز حملات، كشتار نظاميان و غيرنظاميان، به ويژه حملات انتحاري در وزارت دفاع افغانستان و ساير پايگاه‌هاي نظاميان خارجي همه حاكي از آن است كه اظهارات سخنگوي ناتو مبني بر كاهش حملات طالبان در سال جاري بي اساس است.
نيروهاي خارجي تعداد واقعي حملات شبه نظاميان طالبان را در اختيار رسانه‏ها قرار نمي‌دهند، شبه نظاميان طالبان در افزايش ناامني، كشتار، ترور مقامات بلند پايه دولتي و قومي، وارد كردن تلفات به نظاميان خارجي و تشديد حملات به كاروانها موفق‌تر از گذشته عمل كرده اند.
گسترش نا‌امني‌ها از جنوب به شمال افغانستان و سپس به شرق و قتل و ترور فرماندهان ارشد دولتي در مناطق مختلف، به وي‍ژه شمال افغانستان نشان مي‏دهد كه مخالفان، قدرت مانور بسيار بيشتري نسبت به نيروهاي ائتلاف و دولت افغانستان داشته‌اند.
طالبان چند ماه پيش به آرام ترين شهر افغانستان( مزار شريف) يورش بردند و تعدادي زيادي از كارمندان دفتر سازمان ملل را در اين شهر به قتل رساندند.
به اعتقاد اغلب كارشناسان، آخرين دستاورد بزرگ طالبان حمله موشكي به بالگرد شينوك نيروهاي آمريكايي بود كه با كشتن بيش از 31 نظامي آمريكايي، هفت افسر افغان و يك مترجم، مخالفان توان خود را به رخ نيروهاي خارجي و اطلاعاتي آنان كشيدند.
آمار بمب‏هاي كنار جاده‏اي، سربريدن‏ها، اعدام‏ها، افزايش كشت و توليد مواد مخدر، عدم حاكميت قانون در تمام مناطق افغانستان گواه ديگري بر افزايش توان مخالفان و ناتواني نيروهاي خارجي در برابر آنان است.
مخالفان حتي توانسته‌ اند با نفوذ به درون نظام فعلي افغانستان، بحران‏هاي جاري در كشور را چند برابر كنند.
هر كس و هر نهادي كه در چارچوب دولت افغانستان در كنفرانس بن دوم شركت كند، ‌نشان مي‏دهد كه حاكميت اين دولت را پذيرفته است در حالي كه طالبان همواره از پذيرش حاكميت و استقلال دولت افغانستان سرباز زده و آن را دست نشانده مي‏خوانند.

واقعيت آن است كه افغانستان كه قرار بود به عنوان الگوي دولت مدرن ليبرال ـ دموكراتيك معرفي شود، اكنون فاقد دولتي كارآمد، پارلماني نظام‌مند و نظام سياسي قوي است. شايد به ظاهر نيروهاي امنيتي افغانستان شامل ارتش و پليس ملي بالغ بر 340 هزار نفر گردند، اما اين نيروها نه تنها از آموزش نظامي كافي برخوردار نبوده و داراي تجهيزات كهنه بوده و مجهز به سلاح‌هاي مدرن نيستند، بلكه نيروهاي امنيتي غالباً دورو، پنهانكار و مرموزند. گزارش واشنگتن پست طي روزهاي گذشته حاكي از اين بود كه از هر 100 سرباز استخدام شده، بيش از 35 نفر فرار كرده و يا حتي به طالبان مي‌پيوندند. نفوذ طالبان در ارتش و پليس ملي آنقدر زياد است كه عامل انتحاري تا جلوي دفتر وزارت دفاع عبدالرحيم وردك پيش رفته بود و با حمله انتحاري به هتل بين‌المللي اينتركانتينانتال كه كاملاً از دفاع امنيتي خوبي برخوردار بود و قرار بود پروژه صلح با طالبان توسط سران سياسي، والي‌ها، جهاديون سرشناس و... پيش برده شود، با حملات انتحارگران طالب روبرو شد.

بر اين اساس حملات طالبان، به نوعي نشانگر اصرار آنان بر ادامه جنگ دارد، در حالي كه حامد كرزي و امريكا و... هم‌چنان بر طبل مذاكره و صلح مي‌كوبند. هر چند كه امريكا در مذاكره با طالبان داراي نيات شومي است كه بعداً ذكر خواهد شد.

در چنين وضعيتي شبه‌نظاميان طالبان، با تمام وجود مقاومت مي‌كنند و مخالف اشغالگري افغانستان توسط امريكا و ناتو هستند. افزايش حملات طالبان عليه امريكا و ناتو كه نمونه آن سقوط يك بالگرد شينوك در سيدآباد ميدان وردك كه منجر به كشته شدن 31 امريكايي 7كماندوي افغاني و يك مترجم افغان شد، نشان از پيشرفت طالبان در عمليات‌ها و صدمه زدن به نيروهاي خارجي دارد.

ست جونز، استاد دانشگاه جرج تاون بر اين عقيده است كه اكنون طالبان تغيير ماهيت داده و شبه‌نظاميان فعلي داراي ويژگي‌هايي است كه آن را از طالبان سابق متمايز مي‌سازد. و همين ويژگي است كه مهم‌ترين علت شكست‌ناپذيري طالبان و القاعده است. اين ويژگي از ديد وي عبارت از اين است كه در گذشته شبه‌نظاميان يا همان تروريست‌ها از جانب يك سازمان داراي سلسله مراتب و رهبري منظم اداره و هدايت مي‌شدند كه احتمال شكست دادن آنان وجود داشت، اما اكنون اين گروه منظم تبديل به يك پديده پراكنده شده كه شايد ديگر به دستورات مقامات ارشد پاكستان اهميتي قائل نيستند.[5]

اين گروه‌هاي پراكنده شايد طالبان افغاني كه به شوراي كويته به رهبري ملاعمر معروف است، گروه ديگر، شبكه حقاني كه در مناطق خوست، نورستان و... و وزيرستان شمالي پاكستان فعال است. حزب اسلامي حكمتيار در شرق افغانستان كنر و ننگرهار و كابل نفوذ بيشتري دارد. گروه‌هاي ديگر طالبان پاكستاني گروه بيت‌الله محسود و... است كه عمدتاً در مناطق قبايلي پاكستان فعال بوده و حملات خود را عليه نيروهاي خارجي در افغانستان ادامه مي‌دهند.

از ديگر گروه‌هاي پراكنده و منفرد كه با ايدئولوژي القاعده و طالبان مرتبط بوده و در حال جنگ‌اند مي‌توان در استان‌هاي بادغيس، قندوز، وردك، غزني و... مشاهده كرد كه اين گروه‌ها از بطن ايدئولوژي اصلي القاعده برخواسته‌اند و با استفاده از آثار و تجارب جنگ‌ها به سادگي در كشور افغانستان و پاكستان، مي‌توانند اهداف خود را عملي سازند كه اين مطلب با حمايت برخي شيوخ عرب امكان‌پذير مي‌باشد.[6]


جمع‌بندي و نتيجه‌گيري

به هر حال بخشي از آنچه امروز كشورهاي غربي در حال مبارزه با آن هستند، ساخته و پرداخته دست خود آنها مي باشند كه تحت نظر خودشان آموزش ديده، تجهيز شده و مورد حمايت قرار گرفتند كه در آن زمان قصد داشتند با برداشت و قرائتي كه طالبان از اسلام مي‌كردند، ضربه‌اي مهلك به اسلام و به ويژه به فقه سياسي شيعيان و ايدئولوژي انقلاب اسلامي ايران وارد نمايند تا از مسلمانان دنيا تبري جسته شود كه نتيجه آن دامنگير شدن امريكا و غرب در باتلاق تروريسم (القاعده و طالبان) شده است.

آنچه كه در بالا آورده شد، خلاصه‌اي از وضعيت كلي اوضاع افغانستان و نقش بازگيران اصلي در آن مي‌باشد. در اين ميان افغانستان به دلايل گوناگون، خواسته يا ناخواسته براي جمهوري اسلامي ايران از اهميت بالايي برخوردار است و حضور 47 كشور خارجي در اين كشور، اوضاع منطقه را به نوعي با بحران بي‌ثباتي بالفعل و بالقوه مواجه ساخته است. آنچه كه به عنوان تروريسم از آن ياد مي‌شود، بيش از آنكه ناشي از تحركات طالبان و القاعده باشد، نشأت گرفته از فساد اداري، ضعف دولت در حاكميت، ضعف و فقدان قانون‌مداري و بي‌مسئوليتي نيروهاي خارجي و عدم صداقت آنان در مبارزه با تروريسم است.

واقعيت آن است كه افغانستان و ايران به دليل مشتركات مرزي، فرهنگي، تاريخي، ديني و ادبي و... بسيار به هم نزديك‌اند و در طول تاريخ نيز تعلق خاطر بين دو ملت وجود داشته است. چنين مشتركاتي هر چند يك فرصت بسيار مهم براي ايران محسوب مي‌شود و في نفسه نفوذ فرهنگي ايران در افغانستان بسيار زياد است، اما عدم توجه به تحولات افغانستان موجب خواهد شد تا دشمنان ايران اسلامي با جوسازي عليه ايران و انقلاب اسلامي، فرصت‌ها را به تهديدات تبديل كنند. چرا كه ملت افغانستان ملتي بسيار احساساتي بوده و زود واكنش نشان مي‌دهند و نبود سواد كافي و كمبود آگاهي سياسي ممكن است، صدمات جبران‌ناپذيري در روابط ايران و افغانستان ايجاد كند. حضور درازمدت آمريكا در افغانستان، طبق پيمان استراتژيك، نه تنها منتج به ثبات و امنيت و استقلال افغانستان نخواهد شد، بلكه آزادي نسبي افغانستان را سلب و وابستگي هر چه بيشتر اقتصادي، سياسي و سپس اجتماعي و فرهنگي اين كشور را به دنبال خواهد داشت، كه حركت در چنين مسيري، جز از خود‌باختگي و بي‌هويتي فرهنگي چيزي عايد اين ملت مسلمان نخواهد كرد. البته بايد به اين مساله نيز اشاره كرد كه تخريب روابط افغانستان با ايران، ايجاد تفرقه در منطقه و گسترش تروريسم منطقه‌اي از پيامدهاي ادامه اشغالگري افغانستان براي منطقه خواهد بود. اميد كه ملت مظلوم افغانستان همانند گذشته، با بيداري اسلامي و دوري از اختلافات طايفه‌اي – قومي، از حقوق خود دفاع كرده و استقلال و آزادي خود را با وحدت همه اقوام و مذاهب فراهم سازند.

نويسنده: مهسا مجيدي

تذكر: از تمام همكاران و كاربران عزيز تقاضا مي شود كه مطالب اين سايت را با ذكر صريح و قابل ديد منبع استفاده نموده و امانت داري از حق معنوي را فراموش نكنند.

آزادی بیان و ممنوعیت اهانت

بحث جلوگیری از اهانت به اسلام و آزادی بیان هنوز هم ادامه دارد و با کشتاری که دیروز، حزب اسلامی در کابل راه انداخت، این بحث، شدید تر از پیش شده است. کشور های غربی هم تدابیر شدید امنیتی گرفته اند..
به دلیل تنش های متعاقب پخش فیلم اهانت آمیز به اسلام، کشور های غربی در فکر امنیت سفارت خانه ها و مراکز فرهنگی خود، در کشور های اسلامی هستند. در مورد پیامد های این حوادث، گفتگویی داریم با احمد فهیم کوهدامنی، خبرنگار در کابل.

آقای کوهدامنی میگوید که کابل یکی از شهر هایی است که در آن، متاسفانه هنوز هم گروه های افراطی اسلامی، به بهانه های مختلف تلاش دارند تا امنی ایجاد کنند. آنان سعی دارند تا با حملات خود، کاری کنند که سفارتخانه ها و مراکز فرهنگی بسته شوند، و به این ترتیب، ارتباط های فرهنگی و سیاسی افغانستان با کشور های غربی، قطع شود. این کار، کار حلقه های افراطی است و مردم خواهان کامیابی آنان نیستند.

از سوی دیگر، بسیاری از شخصیت ها در افغانستان همزمان با تایید آزادی عقیده و بیان، خواهان جلوگیری از اهانت به مقدسات شده اند و میخواهند که از این کار، در سراسر دنیا جلوگیری شود. یعنی، حساسیت های کشور های اسلامی، که در خود این کشور ها باعث طرح و تصویب قوانینی میشود، در کشورهای غیر اسلامی هم در نظر گرفته شود. در این مورد آقای کوهدامنی میگوید که : انتقاد عقلانی، که توسط موسسه ای یا شخصی صورت میگیرد، میتواند قابل قبول باشد ولی توهین کردن، یک نوع خیانت است، چون گروه های افراطی از این کار سوء استفاده میکنند و باعث ایجاد آشوب میشوند. آقای کوهدامنی میان اهانت و کمدی فرق میگذارد و میگوید که کار های کمدی، در کشور های اسلامی هم تا حدی وجود دارد.
http://www.persian.rfi.fr/آزادی-بی

آزادي بيان در افغانستان


آزادی بیان و آزادی رسانه های بعد از سپری شدن سال های دشوار واستبداد و پس از سقوط طالبان و ایجاد اداره مؤقت با مؤلفه های تازه ی آن وارد کشور شد.
در نخسیتین روزهای کار اداره مؤقت جامعه جهانی تلاش ورزید تا زمینه های آزادی بیان را فراهم آورد ووزارت اطلاعات وفرهنگ مؤظف شد تا برای انسجام این امر، میکانیزم قانونی آنرا مساعد سازد.
آزادی بیان وآزادی رسانه ها پس از دهه دیموکراسی دیگر به فراموشی، سپرده شده بود و پس ازکودتای سردار محمد داود تا سقوط ببرک کارمل و سپس دوران جنگ و حکومت طالبان؛ حتا یک نشریه آزاد در پایتخت کشور، منتشر نمیشد.
وزارت اطلاعات و فرهنگ با آوردن یک سلسه تعدیلات در قانون مطبوعات دهه دیموکراسی محمد ظاهرشاه و توشیح آن توسط رئیس اداره مؤقت، زمینه فعالیت آزاد رسانه ها را مساعد نمود.
این مرحله، از حیات رسانه یی قابل توجه بوده و نقطه عطف در تاریخ آزادی بیان درافغانستان محسوب می گردد.
ما در ده سال گذشته، شاهد تاسیس شمار کثیری از رسانه های چاپی و برقی در افغا نستان هستیم و این امر سبب شده است که آزادی بیان به صورت یک امر معمول حد اقل در شهر های بزرگ کشور درآید.

شهدای اصحاب رسانه در اقغانستان
دراین توسعه ، سهم رسانه های برقی به ویژه تلویزیون ها قابل توجه است. بعدآ ازادی بیان درقانون رسانه ها با تعدیلات متعدد مواجه شده و تصویب نهایی آن با وجود ایجاد مشکلات ومزاحمت های زیاد از جانب حکومت در 15 سرطان سال 1388 صورت گرفته ونافذ شد و قبل برآن حق آزادی بیان برای شهروندان کشور درقانون اساسی کشور تضمین شده بود.
ما در حال حاضر از بسیاری آزادی ها برخوداریم که کشورهای همسایه مان ازآن برخور دارنیستند؛ اما این بدین معنی نیست که در برابر آزادی بیان چالش های جدی وجود ندارد.
دقیقا با آغاز کار رسانه های آزاد و ابراز نظر مخالف از طریق رسانه ها چالش های زیادی فرا روی آزادی بیان به وجود آمد که می توان آنرا به صورت خلاصه به چهاربخش اساسی تقسیم نمود.
در نخست چالش های امنیتی است که این مشکل دقیقا تاهنوز وجود دارد و گاهی منصوبان حکومت، مانعی برای ابراز عقیده و فکر و یا هم خبر و گزارش اند، زمانی هم طالبان مانع جدی و خطرناک درعرصه آزاد بیان وآزادی عمل هستند و در برخی از مناطق زورمندان محلی، چالش های بزرگی را می توانند دراین زمنیه خلق نمایند.
دومین چالش ، مشکلات مالی است که برخی ها فکر می کنند که به دست آوردن نان از اولویت برخورداربوده و بهتر خواهد بود تا مشغول کار عادی باشند که با مشکلات خطرناک مواجه نشوند.
سومین چالش ، چالش های حقوقی است؛ زیرا برخی از قوانین کشور هنوزهم استبداد زده بوده ونیازمند تعدیلات لازم می باشد؛ بنابراین، در حال حاضر خلای قوانین حمایه وی؛ مانند: عدم قانون حق دسترسی به معلومات، حق تامین امنیت گشت گذار، توقیف خود سر رسانه ها بدون مجوزقانونی وجود دارد.
چهار مین چالش، عدم درک لازم از کار رسانه یی و استفاده از این حق بوده که گاهی سبب خود سانسوری و گاهی عامل بازدارنده رشد فرهنگی می گردد.
اما بهر حال، آزادی بیان کماکان با وجود چالش های یادشده در وضع بهتر قراردارد؛ اما این ارزش به پرنده ی یک بال می ماند که رسانه ها آزان استفاده می کنند، اما دولت درده سال گذشته هیچ اصلاحات بزرگی را براساس نشرات انتقادی رسانه ها به عمل نیاورده است.
در حال حاضر، آزادی بیان؛ اکثرآ بدون اثرات اصلاحی است که این امر مردم را نا امید گردانیده است، زیرا انتقاد زمانی کارآ وسود مندخواهدبود که اصلاحات و پایان دادن به نگرانی های مردم را در پی داشته باشد.
منتقدان از طریق رسانه ها، موجی از انتقادات را بر کارکرد های حکومت وارد می کنند، اما دولت مردان کشور هیچ وقت نه خواسته اند تحقیق کنندکه ایا این همه انتقاد وارد هست یانه واگر وارد هست باید در پی اصلاح آن برمی آمدند.
بسیاری از دولت مردان نگاه شان به رسانه ها از منظر برداشت های قبیله سالارانه بوده ونفس این آزادی را هم بر نمی تابند. این افراد واشخاص که در رده های بالایی دولت قرار دارند همیشه در صدد وضع محدودیت بر رسانه ها وآزادی بیان بوده حتا آزادی بیان را عامل گشترس نا امنی دانسته و این ها منتظر اند که توجه جامعه جهانی به افغانستان کاهش یابد ودرآن زمان ساطور سانسور را از استین بیرون خواهند کشید.
هنوزهم آنها فکر می کنند نقد کارکردهای حکومت وافراد بلند پایه دولتی گناه عظیم است که منتقدان ورسانه ها مرتکب می شوند.
درموارد یکه؛ حتا از افراد واشخاص معین نام برده شده است، رسانه ها با دو عکس العمل مواجه شده اند: یا طرف از طرق غیر قانونی و با اعمال زور وتهدید خواسته است؛ سروصدا را خاموش گرداند و یاهم همه آنچه گفته شده نا شنیده انگاشته شده است.
در حالی که حکومت باید دراین زمینه حساسیت جدی میداشت و هر انتقاد را باید به صورت جدی پیگیری می نمود که تا کنون ما شاهد اقداماتی این چنینی نبوده و فقط در موارد انگشت شمارحکومت اقدامات کوچکی داشته است.
عدم توجه دولت دراین عرصه سبب شده است که برخی از رسانه ها وافرادیکه علایق طالبانی وافراطی دارند با استفاده از دیموکراسی نیم بند موجود علیه دیموکراسی وحتا ارزش های حقوق بشری وازادی بیان بتازند .
عدم توجه دراین زمنیه سبب آسیب های جدی به روند موجود شده ،برخی صحبت ها خصوصا در رسانه های برقی اثرات منفی براذهان عامه گذاشته است. لذا ما ناگزیریم که علاوه بر تقویت آزادی های مدنی در پی نهادینه کردن آن به عنوان یک ارزش اساسی و یک اصل مهم دیموکراسی در پی گرفتن، تعهدات مجدد ازدولت وجامعه جهانی و اصلاح امور باشیم.
امروزه بسیاری ها به دلیل عدم دقت دولتمردان به حرف های شان از ارائیه نظریات سود مند خود داری می روزند اما عامه مردم کشور به همین بسنده می کنند که افراد واشخاصی حرف های دل آنها را از طریق رسانه ها می گویند ویا می نویسند.
پس از ده سال فرصت بازنگری مجدد آزاد بیان و آزادی رسانه ها رسیده است که باید
به آن توجه داشت وجامعه جهانی باید همراه با جامعه مدنی و رسانه های کشور، تلاش ورزند تا آزادی بیان به یک اصل پذیرفته شده در افغانستان مبدل شود و نگرانی از سلب این آزادی وجود نداشته باشد ودولت نتواند با دشمنان اش برسرآن معامله نماید.

http://dari.irib.ir/political/برنامه-سیاسی/انعکاس/item/26920-آزادي-بيان-در-افغانستان

موفقيت روزافزون زنان در عرصه ورزش

با آنكه زنان نسبت به مردان از امكانات بسيار كم ورزشي در افغانستان برخورداراند؛ اما با آنهم ورزش زنان در اين اواخر رشد چشمگيري داشته است. هرچند زنان ورزشكار با مشكلات بيشماري روبرو اند؛ اما با علاقمندي فراوان به فعاليت هاي ورزشي مي پردازند. اين مشكلات چون سنتي بودن جامعه و مردم، تنگنظري خانواده ها نسبت به ورزش زنان، پايين بودن سطح آگاهي خانواده ها، نبود جاي امن و اختصاصي مناسب براي ورزشكاران زن و غيره، مشكلاتي اند كه مانع زنان از پرداختن به ورزش مي شوند.

در عین حال روی آوردن به ورزش در میان زنان افغان نيز روزبروز وسعت پيدا کرده، به گونه ای که در کابل و نیز ولایاتی نظیر بلخ، بدخشان و هرات، ده ها تیم اختصاصی زنان در رشته های مختلف ورزشی تشکیل شده و به گفتهء رياست كميته ملي المپيك كشور؛ هم اكنون بيش از 2500 ورزشكار زن از بيست فدراسيون در رشته هاي مختلف، مشغول فعاليت هاي ورزشي در افغانستان هستند.

شكريه حكمت مسوول بخش زنان كميته ملي المپيك مي گويد: "ابتدا از مكاتب و ازتيم اتلتيك شروع كرديم. فعلاً در بيست رشته، ورزشكاران زن داريم كه هفتهء سه روز درجاهاي مختلف تمرينات خود را پيش مي برند. در كنار استديوم المپيك كابل، يك جمنازيوم براي زنان ايجاد كرديم كه زنان مصروف تمرينات باسكتبال، فوتبال، واليبال و برخي از رشته هاي انفرادي مي باشند. در سراسر افغانستان، بيش از 2500 زن؛ 2000 تن آنها در كابل و 500 تن ديگر در ولاياتي چون بلخ و هرات، مصروف فعاليت هاي ورزشي اند. از سوي ديگر تعداد زيادي از زنان نيز در كلپ هاي آزاد كار مي كنند."

موصوف مي افزايد: "دختران بيشتر به ورزش هاي هاكي، واليبال، تينس، فوتبال، فتنس و غيره علاقمند اند. خانم هاي ورزشكار، تا حال دستاوردهاي زيادي داشته اند. چندي قبل تيم بُكس خانم ها درمسابقات داخل سالون در ويتنام حايز مدال طلا شد. همچنين در بخش هاي ديگري چون تكواندو، جودو و ديگر بخش ها نيز دستاوردهايي داشته ايم. ما در كندز، سمنگان، كاپيسا و پروان نيز تيم هاي ورزشي زنان داريم."



فتنس كابل

به گفتهء مسوولان كميته ملي المپيك؛ بيش از دو هزار زن از بيست فدراسيون ورزشي، درچوكات كميته ملي المپيك، در شهر كابل مصروف فعاليت هاي ورزشي اند، كه از جملهء آنها يكي هم ورزش فتنس مي باشد. فتنس، حركات آزادي است كه براي پرورش اندام، مفيد است و طرفداران زيادي نيز دارد.

كبرا دستگيرزاده مسوول جمنازيوم باغ زنانهء كابل و همچنين معاون فتنس در المپيك مي گويد: "از پنج سال به اينسو كه اولين كلپ فتنس را در كابل افتتاح كرديم، تا كنون تعداد زيادي زنان را در اين رشتهء ورزشي، تمرين داده ايم. اين جمنازيوم، بيش از اين 200 شاگرد داشت؛ اما با شيوع انفلوانزا و حالات اضطرار و فرارسيدن امتحانات معارف، تعداد شاگردان ما كاهش يافتند و فعلاً پانزده زن دراينجا مصروف تمرينات ورزشي هستند."

موصوف مي افزايد: "چون اين جمنازيوم بزرگترين، امن ترين و خوبترين مركز ورزشي براي خانم هاست، بناءً چندين رشته را براي خانم ها تمرين مي دهيم. دراينجا ضمن جمنازيوم، دو ميدان بزرگ ورزشي داريم كه دختران و زنان، بيشتر به تمرينات رشته هاي فتنس، تكواندو، واليبال، باسكتبال، بدمنتون و غيره فعاليت مي كنند."

خانم دستگيرزاده علاوه مي كند: "جاي تاسف اين است كه امروز در جامعهء ما ورزش را خوب نمي بينند بخصوص در بخش زنان؛ اما در اين اواخر بيشترين شاگردان ما را مريضان جسمي و رواني تشكيل مي دهند كه نزد ما مراجعه مي كنند؛ چون وزارت صحت و داكتران، بالاخره به اين نتيجه رسيده اند كه ورزش دواي هردرد مي باشد."

از سوي ديگر ورزشكاران نيز از مشكلات خويش سخن مي گويند. سهيلا يكتن از ورزشكاران كلپ باغ زنانهء كابل مي گويد: "از مدت شش سال به اينسو در زيبايي اندام، يوگا و غيره كار كرده ام. وضعيت ورزش در افغانستان، چندان خوب نبوده و اگر دختري به منظور رفتن به كلپ، از خانه بيرون شود، افراد جامعه آنان را با ديدهء بد مي نگرند و بداخلاق مي خوانند. شخصاً خودم با چنين مشكلي روبرويم. مردم فكر مي كنند كلپ جاي درستي براي زنان نيست. به باور بسياري از مردم، دختر و يا زني كه به كلپ برود، او شخص ناسالم و بداخلاق است. اگرمراكزورزشي در جاهاي مناسب ايجاد شود، بدون شك زنان و دختران زيادي درآنها مراجعه خواهند كرد."


مزار شريف

در مورد ارقام دقيق ورزشكاران؛ ارقام ضد و نقيضي وجود دارد. برخلاف ارقام داده شده ازسوي رياست المپيك كه گفته مي شود بيش از 500 ورزشكار زن در ولايات بلخ و هرات مصروف فعاليت هاي ورزشي اند؛ اما مسوولان ورزشي بلخ، از موجوديت بيش از دو هزار زن ورزشكار در اين ولايت خبر مي دهند.

محمد ابراهيم عثماني مسوول كميته ملي المپيك اين ولايت مي گويد كه دستاوردهاي زيادي درعرصهء ورزش زنان داشته اند. وي مي افزايد كه طي چند سال اخير، حدود 2 هزار خانم به رشته هاي كانگفو، تكواندو، زيبائي اندام، واليبال و فوتبال روي آورده اند.

شكريه مسوول كلپ پرورش اندام زنانه موسوم به "اشراف" درشهر مزارشريف مي گويد: "از مدت دوسال به اينسو، زمنيهء ورزش را براي حدود 4 صد تن مساعد ساخته است. بيشتر افرادي كه نزد آنان جهت ورزش مراجعه مي نمايند، خانمها و دختراني اند كه از زيادي وزن و لاغري، رنج مي برند و نيز مريضاني اند كه تحت تداوي قرار دارند."

خانم شكريه، از مسوولان كميته ملي المپيك مي خواهد تا در فراهم آوري وسايل ورزشي، به آنها كمك و همكاري نمايند.

قدسیه دختری که تازه به رشتهء تکواندو روی آورده است، علاقهء زیادی به ورزش دارد؛ اما به گفتهء او؛ برخورد جامعه و مردم با ورزشکاران زن، طوریست که هرگاه دختر یا زنی به کلپ های ورزشی برود، بداخلاق شمرده مي شود. قدسيه از كميته ملي المپيك افغانستان مي خواهد دراین عرصه کار نمایند تا برداشت های نادرست از میان برود.


مشكلات

خانم رفيعه واليبالر در شهر مزار شريف مي گويد: "ما جاي زيادي براي واليبال نداريم، ميادين ورزشي مكاتب دخترانه، خيلي كوچك مي باشند و يا جاهاي سرباز اند كه در معرض ديد مردان قرار دارند. چيزي كه بيشتر مانع رجوع زنان ورزشكاردراين ولايت مي شود، مخالفت هاي شماري از خانواده ها مي باشد كه رفتن زنان و دختران را به كلپ هاي ورزشي عيب مي دانند.


ولايت هرات

ولايت هرات بعد از ولايات كابل و بلخ، سومين ولايتي است كه بيشترين ورزشكاران زن را در خود دارد. براساس معلومات عبدالقیوم جامی آمر ورزشی ولایت هرات؛ در جریان چهارسال اخیر، زمینهء ورزش برای زنان در این ولایت مساعد شده است.

وي میگوید حد اقل یکهزار زن ورزشکار در 7 رشتهء مختلف از جمله بسکتبال، کاراته (ووشو، تکواندو) آیروبیک، تربیت بدنی و پرورش اندام در ولایت هرات فعالیت میکنند. طبق اظهارات وی؛ هم اکنون 16 کلپ ورزشی برای زنان در هرات ایجاد شده و زنان در این كلپ ها سپورت میکنند كه كمبود جاي مناسب و عدم توجه دولت به بخش ورزش زنان اين ولايت، از جمله چا لشهاي عمده در اين عرصه عنوان مي شود.


فوتبال دختران

خانم شمس الحیات "علم" معاون بخش زنان ورزشکار و مسوول تیم فوتبال دختران در ریاست كميته ملي المپیک می گوید: "از 4 سال به اينطرف، تیم های فوتبال دختران را در مرکز و ولایات ايجاد نموده ايم كه شامل 23 تیم زیر سن 16 سال و 15 تیم زیر سن 14 سال در كابل، و 2 تیم در مزار، 2 تیم در هرات، 4 تیم در پروان، یک تیم در جبل السراج و 3 تیم در بامیان مي باشند. سالانه دو فيستیوال ورزشی برگزار مي گردد كه یکي از آنها را كميتهء ملي المپیک و دومي را فیفا تمویل می کند.

وي افزود: "سال گذشته یک مسابقه در پاکستان داشتیم که مقام دوم را كسب كرديم و مسابقهء ديگر در اردن بود که دختران ورزشکار توانستند با شركت در آن، حداقل جرئت ورزشی پیدا کنند. سالانه دوبار دختران براي 15 روز آلمان می روند و آموزش هاي مسلكي می بینند.

موصوف مي افزايد: "ما با زحمت بسيار به مکاتب رفتيم، با خانواده ها صحبت کردیم و فوتبالران بيشتري را جذب نموديم که بالاخره تیم ایجاد شد. سال آينده دختران ما، راهي اردن خواهند شد. ما از همين حالا تمرينات خود را آغاز نموده و آماده گي هاي قبلي را اتخاذ كرده ايم. قبلاً ما جاي مناسب براي تمرينات نداشتيم؛ اما اكنون اين زمينه براي بازيكنان مهيا شده است."


مشكلات تربيت بدني

پوهنحي تربيت بدني كه در سال هاي 1352 و 1353 شروع به فعاليت كرده است، هم اكنون با مشكلات زيادي روبرو است.

پوهاند دوكتور غلام قادر غفوري رييس پوهنحي تربيت بدني پوهنتون تعليم و تربيه مي گويد: "در سال هاي 1352 تا 1356 بهترين زنان ورزشكار را داشتيم كه دستاوردهايي را نيز داشتند و بيشتر دختران به اين پوهنحي رجوع مي كردند. براي مدت مديدي علاقمندي به اين رشته، كاملاً قطع گرديده بود؛ اما از پنج سال به اينسو، علاقمندي سال به سال اندكي بيشتر شده و سالانه تعداد زيادي دختران، از طريق امتحان كنكور براي ما معرفي مي شوند؛ اما دوباره بعد ازمدتي خود را به پوهنحي هاي ديگر تبديل مي كنند."

موصوف مي افزايد: "مشكل اساسي اينجاست، كساني كه به ما معرفي مي شوند، آن ها علاقمندي به اين رشته ندارند. اگر اين پروسه را آزاد بگذارند كه ما از طريق امتحان كنكور مشخص، محصل را جذب بكنيم، بهتر خواهد بود؛ چون ما معلم تربيه مي كنيم و معلميني كه از روي علاقه مسلكي مي شوند، مي توانند شاگردان را بيشتر به سپورت تشويق نمايند."

آقاي غفوري علاوه مي كند كه فعلاًً از چهار صنف شامل دراين پوهنحي، يك صنف مشخص دخترانه داريم. مشكل اقتصادي نيز سبب شده است كه شاگردان كمتر به اين رشته، علاقه بگيرند. در گذشته محصلين برعلاوه يي كه در صنف درس مي خواندند، بعد از وقت فعاليت ها و تمريناتي دراينجا داشتند، ولي مشكل كمبود صنف و تراكم مضامين، سبب شده است كه فعاليت هاي بعد از وقت مختل گردد.

وي در مورد اينكه چرا ورزش هاي جديد را شامل نصاب خويش نساخته اند؟ مي گويد: "با تغييراتي كه در سطح ورزش در جهان به وجود آمده است، نتوانسته ايم ورزش هاي جديد را شامل نصاب خود سازيم، چون ما معلم سپورت به معارف كشور تربيه مي كنيم و شرایط ورزش های عصری، فعلاً در معارف کشور وجود ندارد. و از سوي ديگر كمبود ساعات درسي در معارف و كمبود ساعات درسي در پلان تعليمي پوهنحي تربيت بدني، باعث مي شود كه يك تعداد ورزش هايي را كه در جهان مروج است، آموزش داده نتوانيم."

در پوهنحی تربیت بدنی، سه دیپارتمنت از قبيل سپورت های اجتماعی (والیبال تینس، فوتبال، هاکی...) ورزش هاي انفرادی (وزنه برداری، جمناستیک، پهلوانی، بوکس، آببازی و بدمنتون...) و تیوریکی (عملی) بخش میتودیک روانشناسی هم دارد.

آقاي غفوري مي گويد كه سال گذشته 10 دختر را فارغ داديم. امسال 17 دختر و سال آینده، 35 فارغ دختر داریم و روزتاروز به تعداد فارغين ما افزوده مي شود.


ورزش زنان و مشكلات آنان

صفت الله "سیدالی" آمر ديپارتمنت سپورت هاي اجتماعي درپوهنحی تربیت بدنی، مي گويد: "وضعیت کلی ورزش زنان افغان، نسبت به چند سال اخير بهتر شده و روزتاروز بهتر از اين خواهد شد؛ اما مشکلاتي نيز وجود دارد كه دختران، كمتر به اين رشته علاقمند شوند. مشكلات عمدهء دختران ورزشکار، مشکلات فامیلی است که خانواده ها اجازه نمی دهند دختران شان ورزش کنند و يا پوهنحي تربيت بدني را فرا گيرند." وي مي افزايد: "متاسفانه تبلیغات از ورزش و فوايد آن وجود ندارد تا مردم از آن آگاه شوند و به ورزش رجوع كنند. با آنهم کارهای زیادي در قسمت ورزش زنان صورت گرفته و دختران در حال حاضر در بخش هاي ديگر ورزشي چون فوتبال، بوکس و کاراته نيز کار می کنند. مشكل ديگري نيز وجود دارد؛ فارغين تربیت بدنی، مضامین اصلی را می خوانند و مضامین فرعی چون رياضيات، فزيك و... را آموزش نمي بينند و زمانیکه اين فارغان می خواهند معلم سپورت در مكاتب شوند، وزارت معارف از آنها امتحان مضامین دیگر را می گیرند؛ در حاليكه بايد از آنان امتحانات اختصاصي گرفته شود، نه فزيك و كيميا."

اين درحاليست كه بسياري از مكاتب در رشتهء سپورت از معلمين غيرمسلكي كار گرفته و يا اينكه در اين رشته دچار كمبود معلم نيز مي باشند. اين كار سبب خواهد شد كه شاگردان، كمتر به سپورت علاقه بگيرند و يا تمرينات داشته باشند.

آصف ننگ سخنگوي وزارت معارف افغانستان مي گويد: "وزارت معارف و هم وزارت تحصيلات عالي، پرنسيپ هايي براي جذب معلم و جذب شاگرد دارد. اين پرنسيپ ها را طرزالعمل ها و قوانين، تعيين كرده و مطابق به قوانين، تمام شاگردان و معلميني كه اينجا مي خواهند جذب شوند، از آن مراحل بايد بگذرند. با آنكه پوهنتون تعليم و تربيه، در يك حالت نسبتاً مرتبط با وزارت معارف و بخش عظيمش مربوط به تحصيلات عالي مي شود، ما از معلمي كه در نظام معارف به عنوان معلم مي آيد، امتحان شموليت اخذ مي كنيم." آقاي ننگ مي افزايد: "امتحان شموليت، يك سلسله معيارها را دارا مي باشد. هيچ امكان ندارد كه معلم تربيت بدني، با حركات ورزشي امتحان بدهد. او به عنوان معلم بايد باشد، نه به عنوان معلم سپورت؛ معلم بايد يك سلسله دانش معلمي را داشته باشد."

وي در پاسخ به اين سوال كه فارغان تربيت بدني، درس اختصاصي را فرا مي گيرند و در نصاب پوهنحي تربيت بدني، مضاميني چون رياضيات، فزيك و... شامل نمي باشند، پس اين فارغان چطور مي توانند امتحان مضامين ديگري چون رياضي، فزيك و غيره را بدهند؟ گفت: "در ستراتيژي پنج سالهء وزارت معارف و در برنامه هاي آيندهء بخش تربيهء معلم و انستيتيوت تربيهء معلم كه عنقريب تاسيس خواهد شد، كتگوري هاي مختلف براي تعيين معلمين، وضع شده است؛ به طور مثال براي معلمين مضامين اختصاصي چون كمپيوتر، سپورت، بريل (درس مربوط نابينايان)، رسم، گرافيك و تربيت بدني و... پرستيژهاي شموليت آنان نسبتاً خاص و اختصاصي شده است و به دوره هاي بعدي، آن را اختصاصي تر خواهيم ساخت."

موصوف علاوه نمود كه ما به سوي تخصصي ساختن نظام معارف مي رويم و از سوي ديگر؛ برابر با مطالبات تطبيق سيستم جديد رتب و معاشات كه بست ها را متخصصانه تقسيم مي كند، كار خواهيم كرد. در سيستم جديد، فقط مهارت ها و قابليت هاي هر رشته، مدار اعتبار خواهد بود. در گذشته نسبت به كمبود معلم در معارف، يك معلم ما دو سه رشته را همزمان تدريس مي كرد؛ اما ما در آينده تغييراتي را به وجود خواهيم آورد.

با اين حال ضمن فعاليت هاي كميته ملي المپيك و تربيت بدني افغانستان، برخي از موسسات و ارگان هاي ديگر نيز در راستاي ورزش زنان كار مي كنند. يكي از اين موسسات موسسه "اس اس اف" مي باشد که يک موسسه فرانسوي است و بيشتر براي زنان فعاليت مي كند.

اين موسسه از ورزشکاران کودک و جوان حمايت مي نمايد و صرف ميدان هاي کوچک ورزشي و بعضي وسايل اوليهء ورزشي را براي ورزشكاران فراهم نموده است. "اس اس اف" در حدود 300 تن را تحت پوشش دارد که 80% از آنان را اطفال و زنان تشکيل مي دهند.


وضعيت عمومي

هرچند پيش از اين، زنان ورزشكار كه به كشورهاي خارجي براي انجام مسابقات رفته بودند، با مشكلات زيادي روبرو شده بودند. يكي هم موضوع تهديد محبوبه احدگر دونده يي بود كه قرار بود با نام افغانستان در سال 2008 در پكن بدود؛ اما شرايط سخت برايش پيش آمد. او با تهديدهاي بيشماري از جمله تهديد به مرگ از سوي مخالفين دولت و افراد ناشناس مواجه شد تا اينكه بالاخره فرارنمود. او اصلاً احساس امنيت نمي كرد؛ چرا كه روبينا مقيم يار و فريبا رضايي پس از اينكه از انجام مسابقات در سال هاي اخير, دوباره به كشور بازگشتند، نه تنها تهديد به مرگ شدند، بلكه فريبا رضايي مورد ضرب و شتم گروه ناشناس مردان نيز قرار گرفت و همين اكنون با اعضاي فاميلش در كشور نامعلومي زنده گي مي كند.

با اين حال، رياست كميته ملي المپيك افغانستان، وضعيت ورزش زنان را نسبت به سال هاي گذشته، بهتر توصيف مي كند.

فرشته فرح، معاون كميته ملي المپيك افغانستان مي گويد: "وضعيت ورزش زنان در افغانستان، نسبت به گذشته بسيار خوب است و روزبروز هم بهتر شده مي رود. در بخش فتنس، از دختران 8 ساله شروع تا به زنان نود ساله فعاليت مي كنند. در شهر كابل، حدود ده كلپ فتنس فعاليت مي كند. در بخش ورزشهاي رزمي و ورزشهاي اجتماعي كه در چندين بخش فدراسيون هاي فوتبال، باسكتبال، تكواندو، واليبال، كاراته، شمشيربازي، تينس، هندبال، ووشو، جودو و... كار مي كنند، در سال جاري، هشت رشته ورزش آزاد دختران و هشت رشتهء رزمي دختران، در مسابقات خارجي اشتراك كرده بودند."

وي علاوه مي كند كه چندي قبل در بخش باسكتبال، يك تيم ما جهت فراگيري تكنيك هاي باسكتبال، راهي امريكا شد و يك سفر ديگر نيز در جنوب آسيا كشور بنگلاديش خواهد داشت، كه 150 دختر آمادهء مسابقات اند.

موصوف مي افزايد: "خانم ها در بخش ورزش در مسابقات بيرون مرزي، دستاوردهاي خوبي داشته اند؛ به طور مثال در بخش بوكس، مدال طلا كسب كرده ايم و در بخش تكواندو مدال برونز دريافت نموده ايم. حضور زنان در مسابقات بيرون مرزي، از چند لحاظ داراي اهميت مي باشد: اول اينكه دختران با رفتن به بيرون از مرز، جرئت پيدا مي كنند و اگر آنها دستاوردي هم نداشته باشند، با تكنيك هاي جديد آشنا شده و براي ديگران آموزش مي دهند."

خانم فرح مي گويد كه در اين اواخر كميته ملي المپيك افغانستان دستاورد زيادي داشته است؛ چندي قبل سنگ تهداب يك جمنازيوم براي خانم ها كه گنجايش 2500 خانم را دارا مي باشد، به همكاري وزارت انكشاف شهري، گذاشتيم كه در آيندهء نزديك، كارش تمام مي شود.



عوامل و راه حل

خانم فرشته فرح مي گويد: "علت نيامدن دختران به ورزش، سنتي بودن جامعه مي باشد و ديگر اينكه اگر جاهاي مناسب ورزشي براي خانم ها وجود داشته باشد، تا زنان با خاطر آرام و در فضاي امن تمرين نمايند، بدون شك علاقمندي نسبت به ورزش بيشتر خواهد شد. بايد مطبوعات با ما در قسمت آگاهي دهي، همكاري نمايند تا ما بتوانيم دختران و زنان را بيشتر به ورزش بكشانيم."

وي اظهار اميدواري مي كند كه ما در آينده مراكز ورزشي را براي خانم ها در زون هاي مختلف در سطح افغانستان به خصوص كابل فعال خواهيم كرد تا خانم ها بيشتر بتوانند، ورزش نمايند.

بايد تبليغات گسترده براي تشويق دختران و زنان در زمينهء ورزش صورت گيرد. بايد طوري عمل گردد كه خانواده ها را متقاعد كند كه ورزش بهترين وسيله براي سلامتي روحي و جسمي مي باشد.
http://tkg.af/pashto/analysis/59-editoral/252-موفقيت-روزافزون-زنان-در-عرصه-ورزش

ورزشکاران افغانستان خواستار حمایت دولت شدند

جنگ و نابسامانی های ناشی از آن درچند دهه اخیر بر عرصه های مختلف زندگی مردم در افغانستان تاثیرات ناگوار داشته است؛ عرصه ورزش نیز از این تاثیرات مصون نمانده است.

پس از سرنگونی رژیم طالبان در سال 2001 میلادی، پیشرفت های نسبی در زمینه ورزش دیده می شود. حالا ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی افغانستان در مسابقات منطقه یی و بین المللی همه ساله شرکت می نمایند.

شماری از مردم شرکت در مسابقات منطقه یی و بین المللی را برای ورزشکاران افغانستان یک دستاورد به حساب می آورند. اما خود ورزشکاران افغان در این مورد چه نظری دارند؟

سید عباس، یک تن از ورزشکاران شهر مزار شریف در این مورد می گوید: " با کاستی ها و دشواری هایی که ورزشکاران افغان روبرو بودند و هنوز هم هستند، دولت هم به رفع مشکلات شان چندان توجهی ندارد؛ اشتراک این ورزشکاران با این حالتی که دارند در مسابقات خارجی از نظر من یک دستاورد است، البته ما امیدوار هستیم که در آینده ورزشکاران کشور ما به قهرمانی های جهانی می رسند."

در کشور های دیگر ورزشکاران فقط به ورزش مورد علاقه خود می اندیشند ودرجهت کسب مهارت های لازم درهمان مورد تلاش و از همین طریق نیز امرار معاش می کنند . اما در افغانستان اکثر ورزشکاران با وجود عشق فراوان به ورزش ناگزیر اند روزانه بیشترین وقت و انرژی شان را درجهت تامین مصارف زندگی خود وخانواده شان به مصرف برسانند و این کار مانعی برسر راه پیشرفت آنان در عرصه ورزش می گردد.
پس از سرنگونی رژیم طالبان پیشرفت های نسبی در زمینه ورزش دیده می شود



برای برون رفت از این وضعیت چه کاری باید صورت بگیرد؟ سید عباس دراین باره می گوید: "به نظر من وظیفه دولت است که ورزشکاران برجسته را انتخاب و حمایت مالی نماید، حتی اگر به مربیان خارجی نیاز داشته باشند، دولت باید آنها را به مصرف خود برای شان استخدام نمایند."

بعضی از ورزشکاران به این نظر هستند که طی یک دهه افغانستان درزمینه ورزش پیشرفت نسبتاً خوبی داشته است و رشد آن در آینده بهتراز این خواهد بود. به نظر این اشخاص راه یا فتن ورزشکاران افغان درمسابقات بین المللی در مدت زمان اندک دستاورد بزرگی است.

کاوون ملک زاده، بازی کن تیم فوتبال سیمرغ البرز در این مورد می گوید:"در گذشته ما آرزو می کردیم که ورزشکاران افغانستان روزی در مسابقات بین المللی بتوانند اشتراک کنند، حالا خوشبختانه در تمام رشته های ورزشی، ورزشکاران افغانستان اشتراک می نمایند و حتی دستاورد های هم دارند، اما در این زمینه زود است که ما انتظار دست آورد های بزرگ را داشته باشیم اما درآینده این هم بدست می آید."

آقای ملک زاده می افزاید، درافغانستان تا هنوز کسی روی ورزش سرمایه گذاری نکرده است، به همین علت است که ورزش کاران ناگزیرند از یک سو برای تامین احتیاجات زندگی خود و خانواده شان کار کنند و هم ورزش را به پیش برند، که این امر مانع رشد و رسیدن بسیاری ها به مقام قهرمانی می شود. او راه برون رفت از وضعیت موجود ورزش افغانستان را توجه بیشتر حکومت به آن می داند.

ملک زاده تاکید می کند که اگر امکانات رشد ورزشکاران با استعداد فراهم شود، ورزش افغانستان در سطح جهانی دستاورد هایی بی نظیری خواهد داشت.
http://www.dw.de/ورزشکاران-افغانستان-خواستار-حمایت-هستند/a-16457942

معادن كشور پایه های اقتصاد مدرن

بدون شك سیاست گزاران و نخبگان تاثیر گزار در صحنه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی كشور ما افغانستان به دنبال رشد و توسعه اقتصادی می باشند و مردم نیز برایشان لحظه ها دیر است تا راه یافت های واقعی اقتصادی و مدیریت بی نظیر برای شان جستجو گردد تا مانند دیگر كشورهای جهان مردم افغانستان نیز شان و شوكت اجتماعی و سیاسی در جهان داشته باشند چون مقوله اقتصاد چیزی است كه امروزه جهان در تمامی زمینه ها به آن تكیه دارد و سیاست گزاری تمام كشورها خصوصأ قدرت های جهانی در عصر كنونی معطوف بر اقتصاد پایریزی می شود یكی از مهمترین و اساسی ترین پایه های اقتصاد هر كشوری منابع معدنی و ذخایر تحت الارضی آن كشور است. بطوریكه اگر كشوری از منابع تحت الارضی مناسب و كافی برخوردار نباشد با قاطعیت می توان گفت آن كشور هر گز راه توسعه را نخواهد پیمود زیرا الفبای اقتصاد را در اختیار ندارد بنابراین نقش معادن و منابع در رشد اقتصادی هر كشوری انكار ناپذیر است بدون تردید بهره برداری از معادن كشور ، یك عامل كاملا مثبت و مهم در رشد و توسعه اقتصادی است.



از سالیان سال و از دیر باز است كه كشور ما افغانستان به عنوان كشوری كه بیشترین ذخایر و ثروت زیر زمینی در دل كوه ها و دشت دمن های خود پنهان دارد شناخته شده است ولی این كشور با این همه ثروت زیر زمینی یكی از فقیر ترین كشورهای جهان اكنون به حساب می آید شهروندان آن كمترین در آمد سرانه را در جهان برای كشور خود بودیعیت می گزارد و به شدت با كمبود سرمایه رو به رو است كه برای رسیدن به توسعه اقتصادی ، بهره برداری از معادن كشور می تواند یكی از بهترین راه ها باشد.

پس از سقوط طالبان افغانستان با پیش رفت هایی در برخی زمینه ها همراه شد ،‌كه احیای نهادیهای سیاسی و اجتماعی و تصویب قانون اساسی كشور {گر چند در مورد قانون اساسی اكنون چند و چون های مطرح است} را می توان از مهم ترین دست آورد و پیشرفت بر شمرد اما متاسفانه در مسایل متعدد دیگر با مشكلات جدی مواجه شد.

بدون شك یكی از این مشكلات‌، وجود بی ثباتی و نا امنی در سطح كشور می باشد، كه عامل آن نیز مشخصأ تروریزم ، فقر ، بیكاری و عدم راه اندازی پروژه های كلان ملی مانند استخراج معادن و كمك گیری در زمینه از سرمایداران بزرگ جهانی است چنان كه این مسله ، مانع بزرگی در مقابل فعالیت های انكشافی و اقتصادی افغانستان محسوب می گردد.. بهره برداری از معادن افغانستان كه تا به حال دست نخورده باقی مانده ، نیازمند زیر ساخت ها ، ثبات و یك نظام سیاسی مقتدر است و بدون هر كدام از این گزینه ها ، به صراحت می توان گفت كه بهره برداری از معادن و رسیدن به رشد و توسعه اقتصادی محال خواهد بود و در دوره های گذشته نیز یكی از عوامل عمده در عدم توسعه اقتصادی ، فقدان نظام سیاسی مناسب بوده است. اینك و بعد از گذشت 10 سال ، هنوز در كشور شرایط لازم و امكانات ساختاری برای تأمین رشد مداوم دیده نمی شود و همین امر یكی از چالش های عظیم و قابل ملاحظه ای می باشد كه باعث شده تا افغانستان هنوز در زمره فقیر ترین كشورهای دنیا قرار گیرد. در اولویت های سرمایه گذاری در افغانستان كه از عمده ترین آنها می توان به بخش زراعت و معادن اشاره كرد، كه تا به حال و بعد از گذشت 10 سال ، دوران آزادی و دموكراسی سرمایه گذاری و بهره برداری صورت نگرفته است. و اگر منوال كار به همین صورت كه فعلأ وجود دارد دوام بیابد انتظار از آینده نیز چیزی بیهوده خواهد بود كه نتوان به آن مامول واقعی دست یافت.

در مورد منابع زیر زمینی افغانستان ، گفته های زیادی مطرح است كه حاكی از واقعیت های موجود است.

چند سال است كه وزارت معادن كشور اعلان نموده است كه {گام های نخست و موثر در استخراج و انكشاف معادن كشور برداشته شده و تا به حال صدها ساختمان نفت و گاز در شمال كشور كشف شده است و افغانستان به استثنای الماس ، دارای تمام انواع فلزات و معدنیات می باشد.}

وزارت معادن در كشوری مانند افغانستان باید منبع در آمد و عایدات كشور باشد وتمامی سطوح اقتصاد از منظر این وزارت تبیین و بررسی شود زیرا ساخت اقتصادی این وزارت به عنوان اصلی ترین سطح اقتصاد آینده كشور از طریق این نهاد صورت بندی شود كه ناگفته نماند كه تاثیر مستقیم بالای اقتصاد دولتی و زنده گی مردم و منافع علیای كشور دارد.
http://mom.gov.af/fa/page/5

کشته و زخمی شدن دو دختر جوان در غرب کابل و خودکشی یک بانوی دیگر در بلخ

دو دختر جوان که تاهنوز اسامی ایشان افشا نگردیده قربانی توطۀ ای افراط گرایی در میان هزاره های غرب کابل است و قرار معلومات خبرنگاران حوزه امنیتی ششم پولیس کاملا در جریان قربانی شدن این دو بانوی جوان بوده اند و تا هنوز این موضوع را افشاه نکرده اند.


گفته میشه این دو بانوی جوان در یک برنامه تلویزیونی تله تیاتر که از شبکه امروز در روز دوم عید پخش گریده نقش ایفا نموده اند و دلیل کشته شدن این دو بانو نیز همین برنامه تلویزیونی است.
یکی از اهالی محل که نخواسته اسمش فاش شود گفته که قبل از اجرای این توطۀ ی قتل ، مسوولین امنیتی را در جریان قرار داده اند و تاجایی هم نهاد های امنیتی نیز قضیه را پیگری کرده بودند و گفته میشه نماینده نهاد های امنیتی تا صبح ساحه را تحت پوشش داشته و صبح وقت وقتی نهاد های امنیتی پولیس ساحه را ترک کرده اند و این دودختر برای خرید در نانوایی میرفته اند در زیر چادری شناسایی و یکی با ظرب برچه به قتل میرسه و دیگری شدیدآ زخمی گردیده است.
تا هنوز از سرنوشت دختر زخمی اطلاعی در دست نیست و عاملین این قضیه نیز مشخص نگردیده است.
در گفتگوی که با یک خانم هنر مند در غرب کابل داشتم وی نیز ابراز نگرانی کرده و گفته است که از دو روز به اینسو با شنیدن قضیه قتل این دودختر جوان خواب راحتی نداشته و میترسد روزی قربانی این نوع از توطۀ شود.
نهاد های مدافع حقوق بشری نیز این قضیه را تحقیق میکنند و امید واری وجود دارد که لحظه های بعد عاملین این قتل در غرب کابل مشخص و از طریق رسانه ها افشا گردد.
قضیه دومی :
دختر 22 ساله که در ناحیه هشتم شهر مزارشریف زندگی می کرد شب گذشته در خانه، خود را با ریسمان به دار آویخت. شیر جان درانی سخنگوی قوماندانی امنیه ولایت بلخ با تایید این رویداد به خبرگزاری بخدی گفت: "دختری به اسم شفیقه در منطقه ای موسوم به سعید آباد شهر مزارشریف توسط ریسمان خود را دار زد و از بین رفت."
در جریان سال جاری خورشیدی ولایت های شمال کشور بیشترین آمار خود کشی و خود سوزی را به خود اختصاص داده اند.
پیشتر در ولایت بغلان نیز خانم جوانی از سوی شوهرش به دلایل نا معلوم به قتل رسیده بود.
شماری از اقارب شفیقه نیز به رسانه ها گفته اند که این دختر (شفیقه) حامله بوده اما در مورد علت خودکشی او چیزی نگفته اند.
در همین حال مسئولان پولیس شهر مزارشریف علت خودکشی شفیقه را نا هنجاری های فامیلی خوانده گفته اند که به دلیل "عیدی" ندادن او ( شفیقه) خود را به دار آویخته است.
تعصبات قومی، جنجال های خانواده گی، اختلاف سنی در ازدواج و خشونت های خانوادگی از عواملی هستند که هراز گاهی از دختران جوان قربانی می گیرد
http://hoqoqbashar.blogspot.com/

چه کسی دختر هنرپیشه را در کابل کشت؟

ایوب آروین - بی بی سی
چند روز بعد از انتشار خبر مرگ یک دختر هنرپیشه تئاتر و سریال تلویزیونی در کابل، پلیس این شهر قتل دختری ۲۲ تا ۲۴ ساله به نام "بنفشه" را تائید کرده و گفته است که این حادثه یک "خصومت‌ شخصی" بوده و پنج نفر به اتهام قتل بازداشت شده‌اند.
ژنرال محمد ظاهر ظاهر رئیس تحقیقات جنایی در فرماندهی پلیس کابل به بی بی سی گفت در میان بازداشت شدگان دو زن نیز هستند که از دوستان مقتول به شمار می‌روند.


آقای ظاهر گفت که این حادثه دوشنبه گذشته ۳۰ اسد/مرداد در حوزه ششم امنیتی کابل رخ داد.
او گفت براساس معلومات پلیس "بنفشه" بعد از ظهر روز دوشنبه در نتیجه ضربات چاقو زخمی و به بیمارستان 'استقلال' منتقل شد ولی در آنجا به دلیل شدت جراحات، جان باخت.
رئیس تحقیقات جنایی در فرماندهی پلیس کابل تنها به ذکر این نکته بسنده کرد که دعوایی بین دو طرف بر سر "رابطه دوستی" رخ داده و در جریان این دعوا "یکی از طرفین خانم بنفشه را با چاقو مجروح کرد."
این مقام پلیس کابل گفت او در یکی از سریال های یک تلویزیون خصوصی بازی می کرده، اما تاکید کرد که قتل او، ارتباطی با حرفه اش نداشته است.
با این حال برخی داستان را به گونه ای دیگر روایت می کنند. ظاهرا ماجرا از نمایشنامه ای شروع شده که این دختر نقش عروس را بازی می کرده و در آن چند پسر به گونه ای "عاشقانه" با وی صحبت می کردند.
اما مسئولان تلویزیون خصوصی امروز به بی بی سی گفته اند که این دختر در این نمایشنامه تلویزیونی چهل دقیقه ای، نقش نامزد یک فرد کم هوش را بازی کرده است و محتوی این نمایشنامه هم طنز و کمدی بوده است.
فهیم کوه دامنی از مسئولان این تلویزیون می گوید هیچ نکته تحریک آمیزی در این نمایشنامه وجود نداشته است که موجب تحریک عده ای برای قتل این دختر شده باشد.
البته این نکته نیز روشن است که این دختر کارمند این شبکه تلویزیونی نبوده و تنها در این نمایشنامه تلویزیونی نقش بازی کرده است.
مسئولان حوزه ششم امنیتی که محله 'سرکاریز' محل وقوع قتل، در آنجا است حاضر به پاسخگویی در این مورد نشدند و به همین ترتیب، بیمارستانی که این دختر به آنجا منتقل شده بود هم پاسخی ندادند.
پزشکی در این بیمارستان گفت که رسانه‌های زیادی در این مورد تماس گرفته‌اند، اما پاسخی دریافت نکرده‌اند. او افزود که حتی مسئولان این بیمارستان هم حاضر به مصاحبه در این مورد نیستند.
به دلیل سکوت بستگان و مقامات امنیتی و بیمارستانی، گمانه زنی در باره علل قتل در کوچه و خیابان و در شبکه های اجتماعی افزایش یافته است.
گزارشهای تائید ناشده هم وجود دارد که یک یا دو دختر "هنرپیشه" به دلیل کار حرفه‌ای شان در تلویزیون از سوی جوانان منطقه خودشان هدف قرار گرفته اند.
براساس این گزارشها، این جوانان این دو هنرپیشه را متهم کردند که با اجرای نقش در این نمایش، غرور قومی خود را زیر پا گذاشته اند و به همین دلیل باید کشته شوند.
ظاهرا گروهی از این جوانان که این نمایش تلویزیونی را تماشا کرده بودند، در محله 'سر کاریز' در غرب کابل به دختران "هنرمند" حمله کرده و یکی از دختران را به ضرب چاقو از پا در می‌آورند.
ولی این گزارشها را هیچ کسی به طور رسمی تایید نمی کند، نه منابع رسمی و نه افرادی که در محله زندگی می‌کنند.
گمانه زنی های شبکه های اجتماعی

در سکوت مقامات رسمی، بسیاری در فیسبوک و شبکه‌های اجتماعی این خبر را دنبال می کنند و برخی نیز به اظهار نظر در باره عملکرد قاتلان پرداخته اند.
ناروشنی و ابهام در باره قتل این دختر هنرپیشه، باعث شده است که برخی نسبت به سکوت مقامات رسمی اعتراض کنند و خواستار شفافیت بیشتر شوند.
برخی منتقدان می گویند که عدم شفافیت به نگرانی و عدم امنیت دامن می زند و این برای افغانستان که با مشکلات بزرگتری چون تروریسم رو به روست، می تواند هزینه گزافی از بین رفتن سرمایه اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
البته برخی هم از رفتار پلیس و مقامات قضایی دفاع می کنند و معتقدند که آنها نیز با درک شرایط اجتماعی در افغانستان سعی دارند تا بعد از کشف و روشن شدن اصل واقعه، آن را شرح دهند چون بیان موضوعاتی نظیر روابط دختران و پسران و تغییراتی که در خانواده های سنتی رخ داده آسان نیست به خصوص که اکثر این خانواده ها اکنون جوانانی دارند که در دانشگاه تحصیل کرده اند و نظراتشان گاه بسیار متفاوت با خانواده است.
در چنین وضعیتی چندان دور از انتظار نیست که بازار شایعه، قصه‌پردازی در میان جامعه گرم شود ولی در نهایت همگان باید منتظر بمانند تا اصل قضیه از سوی پلیس و مقامات قضایی روشن شود.
اما با توجه به حوادث مشابهی که در سالهای گذشته رخ داده است، انتظار نمی رود پلیس کابل بزودی بتواند پرده از اسرار چنین قتلهایی بردارد.
چون سوالهایی که در قبال قتلهایی مشابه در گذشته وجود داشته است باگذشت سالها، هنوز بی پاسخ مانده اند. بعنوان مثال می توان از ابهام در مرگ شیما رضایی، پس از هفت سال یاد کرد.
شیما رضایی گوینده برنامه های تفریحی تلویزیون طلوع در سال 2005 بطور مرموزی به قتل رسید و با گذشت هفت سال هنوز، پرده از اسرار مرگ او برداشته نشده است و ظاهرا نهادی هم نیست که چنین پرونده هایی را در افغانستان دنبال کند.
شیما رضایی نخستین دختری بود که اجرایی متفاوتی از برنامه های تفریخی را در افغانستان معرفی کرد. اجرایی که با هنجارهای اجتماعی افغانستان در آن سالها سازگاری نداشت. اما نحوه اجرای او پس از مرگش به سبک عام برای بسیاری از مجریان دیگر برنامه تفریحی در تلویزیونهای خصوصی بدل شد.
http://hoqoqbashar.blogspot.com/

طالبان و افراد ناشناس دو کودک را سربریدند

مقامها محلی افغان از سربریدن دو کودک، یک پسر در قندهار به دست طالبان و یک دختر به دست افراد ناشناس در ولایت کاپیسا خبر داده‎اند.


جاوید فیصل، والی قندهار روز جمعه ( ۱۰ سنبله/شهریور) به بی‌بی‌سی گفت که این کودک پسر را طالبان برای گرفتن انتقام از برادرش که مامور پلیس است، سر بریده‌اند.
آقای فیصل افزود که این کودک ۱۲ ساله ساکن ولسوالی (شهرستان) ژیری، زمانی که به ولسوالی پنجوایی سفر کرد، از سوی طالبان دستگیر و چهارشنبه گذشته سربریده شد.
سخنگوی والی قندهار افزود که افراد وابسته به گروه طالبان جسد سر بریده این کودک را در کنار جاده گذاشته بودند.
این در حالی است که به گفته آقای فیصل، طالبان در نیمه ماه رمضان هم یک کودک ۱۴ ساله را به اتهام "جاسوسی" به نفع دولت در یک جلسه مهمانی در ژیری دستگیر و سر بریده بودند.
ژیری و پنجوایی هر دو از مناطق ناامن ولایت قندهار شمرده می شوند که گروه طالبان در آنها نفوذ دارند و تا حال نیروهای امنیتی چند بار در این مناطق عملیات کرده‌اند.
از سوی دیگر، عبدالحکیم آخندزاده، ولسوال (فرماندار) "تگاب" در ولایت کاپیسا، در شمال کابل به بی‌بی‌سی گفت که جسد سر و پا بریده یک دختر هفت ساله در باغ یک روستا پیدا شده است.
آقای آخندزاده افزود که این دختر عصر دیروز (پنجشنبه) در روستای "جالوخیل" ولسوالی تگاب به قتل رسیده و هنوز مشخص نیست که چه کسانی و به چه دلیلی سر و پای این کودک را بریده اند. این مقام محلی همچنین گفت که هنوز هیچ کسی در مورد قتل این دختر شکایتی نکرده و خبر قتل او را روستاییان به مراجع دولتی اطلاع داده اند.
ولسوال تگاب همچنین گفت که نهادهای امنیتی و پلیس به دلیل این که تا حال شکایتی در این مورد مطرح نشده، تحقیقات را در این زمینه آغاز نکرده اند.
تگاب یکی از مناطق ناآرام ولایت کاپیسا است که گروههای طالبان و حزب اسلامی در آن نفوذ دارند و به گفته آقای آخندزاده مکتب‌ها/مدرسه‌های دخترانه در این منطقه مسدود هستند.
در یک سال گذشته چندین مورد قتل زنان و دختران در مناطق مختلف افغانستان به ثبت رسیده که فعالان حقوق زن از آنها به عنوان "قتلهای زنجیره ای" یاد می کنند.
قتل این زنان و دختران انتقادهای زیادی را هم در پی داشته و فعالان حقوق زن و حقوق بشر خواستار اقدام جدی دولت برای انجام تحقیقات شفاف در این مورد شده اند
http://hoqoqbashar.blogspot.com/

ضرورت تغییر رویکردها در مواجهه با بحران جنگ

تشدید خشونتها در کشور نشان از آن دارد که تلاش ها برای کشاندن مخالفان مسلح به پای میز مذاکرات دست آوردی چندانی نداشته است. به رغم انتقاد های جدی که در مورد روند صلح، نحوه اجرای مذاکره با مخالفان مسلح دولت و امتیاز دهی به آنان از جانب حلقات مختلف صورت می گیرد، مقامات حکومت افغانستان همچنان مصر اند که با روشهای نا کار آمد گذشته بتوانند با طالبان واردگفتگو و تفاهم شوند. اما این گونه تلاشها و امتیاز دادن های یکجانبه به مخالفان نه تنها موفقیتی در پی نخواهد داشته بلکه دست آورد های چندین ساله افغانستان را از بین خواهد برد.

در سالهای گذشته همواره حکومت وعده داده است برای آنانکه به روند صلح می پیوندند، امتیازهای فراوان قایل خواهد شد و آنانرا در قدرت سهیم خواهد ساخت. این امتیاز دادن ها همچنان نیز ادامه دارد. ولی امتیاز دادن های از این دست، تجربه نشان داد که به صلاح کشور تمام نشده است. زیرا امتیاز دادن به این افراد اولا اینکه دیگران را وسوسه می کند تا با ایجاد نا امنی و پیوستن به مخالفان یا تشکیل گروپ های تخریبی جدید، بتوانند دولت و شورای صلح را تحت فشار قرار دهند تا برای شان امتیازات لازم را فراهم نماید.

در واقع این عمل باعث می شود که بهانه ی خوبی برای عده ی فرصت طلب فراهم شود که از این مدارا و تسامح دولت به عنوان یک ابزار فشار بر علیه خود حکومت استفاده نمایند. از جانب دیگر اینکه مسلما با پیوستن تعداد بیشتر افراد به صفوف مخالفین روحیه مخالفان قوی ترشده و نا امنی ها و اخاذی از مردم ودولت بیشتر خواهد شد. همین اکنون هم کم نیستند افرادی که در شاهراه ها و سرک های عمومی در کشور به اخاذی و سرقت اموال مردم تحت نام طالب و مخالف حکومت با بهانه های مختلف اقدام می کنند. این امتیاز دهی ها به این افراد با عث تشویق بیشتر آنان و افراد دیگر برای دست زدن به اقدامات مشابه خواهد شد.

حوادث وانفجار هایی که گاها در شهر های مختلف کشور رخ می دهد نشان می دهد که مخالفان حکومت به این باور رسیده اند که با خشونت افرینی های بیشتر امتیازات بیشتر را بدست می آورند. بنا بر این برای مهار این خشونت ها و ممانعت از اقدامات بعدی مخالفان، بهترین راه این است که در قدم نخست ولایات نا امن کشور از وجودمخالفان معاند پاکسازی گردد و به آن دسته ازمخالفانی که به روند صلح می پیوندند همان امکانات عادی که برای یک شهروند عادی فراهم است را دولت فراهم سازد. آن هم برای آن دسته از مخالفانی که حقیقتا زمین و سرپناه و امکانات اولیه زندگی را در اختیار ندارند. این عده می توانند پس از آن که به جنایت های آنان رسیدگی صورت بگیرد مستحق دریافت کمک های دولت باشد همانگونه که سایر شهروندان کشور نیز در صورت ارتکاب جرم چنین اند.

اما دادن امتیازات خاص و زیاد برای این عده مسلما پیامد های سوء بدنبال خواهد داشت و نه تنها به تسریع روند صلح کمک نخواهد کرد که باعث تقویت نا امنی ها و شکل گیری ذهنیت های منفی نسبت به تلاش های صلح در کشور خواهد شد. مطمئنا نمی توان گفت دولت و شورای صلح بدنبال شکل گیری چنین ذهنیتی در شرائط کنونی برای جامعه افغانی است. پس بیش از این با امتیاز دهی های بی مورد به مخالفان به تشدید خشونت ها و تنشهای بیشتر در کشور کمک نکنیم.

اما عامل اساسی تر ناتوانی در مهار جنگ این است که یک همکاری جدی و حمایت قاطع و همه جانبه غرب از روند صلح با روشهای کنونی آن در مقام عمل وجود ندارد. غربی ها نگرانی های دارند که همواره به زبان های مختلف از جانب مقامات غربی بیان می شود و نبود یک استراتیژی مشترک و مشخص دراین زمینه با دولت افغانستان از عوامل عدم موفقیت تلاشهای صلح است. وجود دیدگاه های متفاوت در خصوص صلح و شرائط آن است که به نظر می رسد مانع پیشرفت جدی تلاش های صلح می شود. در این سالها همواره اختلاف نظر ها روی این که چگونه با طالبان مذاکره شود همواره وجود داشته است.

این درحالیست که بسیاری در داخل کشور نیز از نحوه تلاشهای صلح دولت راضی نیستند مسلما این عده جداً مخالف اینگونه مذاکرات صلح اند و چنین مذاکراتی راجع به آیندهء افغانستان با طالبان را بر نمی تابند. به باور این عده حکومت باید پیام روشن به طالبان بفرستد و بگوید، آنها صرف زمانی می توانند در افغانستان جای داشته باشند که ارزش ها و دست آورد های جدید افغانستان را احترام گذاشته و آنرا بپذیرند. در واقع از دید این عده طالبان منحیث یک نیروی سیاسی باید مطابق متن دموکراسی عمل کنند. آنان باید در سطح انتخابات ولایتی، یا سطح خارج از آن مطابق اصول دموکراسی برنده شوند مانعی برای حضور آنان در قدرت وجود ندارد. اما اگر با روش های غیر دمکراتیک خواهان سهم گیری در قدرت باشند چنین چیزی قابل پذیرش نیست.

مسلما اگر این ناهماهنگی ها میان حکومت، و جریان های مختلف سیاسی در داخل وهمینطور کشورهای ذیدخل در مسائل افغانستان همچنان ادامه یابد افغانستان بجای رفتن به سمت صلح و ثبات به خشونت ها و تنشهای بیشتر دچار خواهد شد. علاوه بر اختلاف نظر ها در داخل افغانستان در خصوص صلح، حامیان و همکاران بین المللی افغانستان نیز کاملا با دولت افغانستان در خصوص نحوه انجام مذاکرات توافق نظر کامل ندارند به همین دلیل اکنون آنگونه که از اظهارات اخیر رئیس جمهور کرزی بر می اید هم طالبان و هم طرف های خارجی و غیر آفغانی آنان حکومت افغانستان را عملا کنار گذاشته اند.

از جانبی سیاست های آمریکا نیز در این زمینه کاملا روشن و شفاف نیست در حالیکه برخی از مقامات آمریکایی آشکارا از سیاست سرکوب شدید شورشیان و وادار ساختن آنان از طریق افزایش فشارها به پذیرفتن صلح تاکید دارد برخی دیگر از گشایش دفتر طالبان در قطر استقبال نموده و به گونه ی سخن می گویند که گویی خواهان امتیاز دهی به طالبان و سازش با آنان هستند. دراین میان رئیس جمهور افغانستان رویکرد خصمانه را با مخالفان مسلح نمی پذیرد او همواره از مخالفان با عنوان برادران ناراضی یاد کرده است.

اما در مجموع به نظر می رسد ایالات متحده همزمان با اینکه روی کاهش دادن نیروهایش از افغانستان فکر می کند، مذاکرات با طالبان را نیز در دستور کار قرار داده است. اما از اظهارات مقامات آمریکایی چنین بر می اید که آنان براین خواسته شان تاکید خواهند کرد که طالبان باید روابط شان را با القاعده قطع کنند، آنها باید قبول کنند که قانون اساسی افغانستان را احترام می گزارند و آنها باید آماده باشند تا سلاح های شان را بر زمین بگزارند. در آن صورت است که طالبان احتمالاً می توانند بحیث یک بخشی از ساختار سیاسی افغانستان باشند.

از طرفی با وجود آن که طالبان تحت فشار نیروهای امریکایی قرار دشته اند، خشونت ها با موجی از حملات طالبان در سرتاسر افغانستان بشمول مناطق نسبتاً آرام همچنان ادامه داشته است. این حقایق نشان می دهد که افغانستان در آینده نیز بیش از گذشته با تنشها و خشونت های بیشتر مواجه خواهد بود. از مجموع آنچه تاکنون گفته آمد می توان نتیجه گرفت که ما درده سال گذشته شاهد ناتوانی در مهار بحران جنگ بوده ایم. از این رو بایسته است رویکردها نسبت به جنگ افغانستان در مسیر مثبت تغییر کند در غیر این صورت نمی توان به مهار خشونت ها در افغانستان امیدوار بود.
http://www.dailyafghanistan.com/latest_detail.php?post_id=127188